روزی که حضرت هادی علیهالسلام وارد شهر سامرا شدند، متوکل در منزلی مخفی شد و امام علیهالسلام را به سرای فقرا بردند تا به حضرت توهین شود. امام یک روز در آنجا ماند، سپس متوکل خانهی جداگانهای در اختیار امام قرار داد. شخصی به نام صالح بن سعید میگوید: من خدمت امام رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم! در همهی امور میخواهند نور شما را خاموش کنند و در حق شما کوتاهی میکنند، به گونهای که شما را در مکانی نامناسب جای دادند! حضرت فرمود: ای سعید! چنین نیست که تو تصور میکنی، هنوز نسبت به ما شناخت پیدا نکردهای. سپس امام علیهالسلام با دست مبارکش اشارهای کرد و ناگاه باغهای خرم و سرسبز و نهرهایی پر از آب را مشاهده کردم. چشمانم حیرت زده شد و بسیار تعجب کردم. آن حضرت فرمود: ای سعید! ما هر جا باشیم، چنین قدرتی را داریم و چنین امکاناتی برای ما فراهم است و در خانهی گدایان نیستیم. [1] .
پی نوشت ها:
[1] کشف الغمة، ج 3، ص 243؛ بحار، ج 50، ص 133.