تراکتور را پرولت کُلت برای آیزنشتاین سفارش داد. در اوایل سال ۱۹۲۴ تئاتر پرولت کلت تصمیم گرفت فیلمی هشت قسمتی تحتعنوان بهسوی دیکتاتوری پرولتاریا (Toward the Dictatorship of the Proletariat) بسازد تا در آن ظهور حزب کمونیست را از اواخر سدهٔ نوزدهم تا سال ۱۹۱۷ دنبال کند. یکی از این فیلمنامهها را مدیر پرولت کلت، والری پِلهتیُف (Valeri Pletyov) نوشته بود و از آیزنشتاین دعوت کرد تا در تهیهٔ این طرح با او همکاری کند. طرح، که یک گوسکینوی پرولت کلت بود، سرانجام تحتعنوان اعتصاب پخش در (۱۹۲۵) نخستین اثر سینمائی آیزنشتاین شد. فیلم اعتصاب ابتدا پنجمین بخش این مجموعه در نظر گرفته شده بود، اما نخستین و تنها فیلمی شد که سه سامان رسید، زیرا به قول آیزنشتاین بزرگترین حرکت جمعی را داشت، لذا شاخصترین این مجموعه قول آیزنشتاین بزرگترین حرکت جمعی را داشت، لذا شاخصترین این مجموعه بود. آیزنشتاین بین سالهای ۱۹۲۰ و ۱۹۲۴ تعداد بیشماری فیلم اکسپرسیونیست آلمانی و فیلمهای آمریکائی، از جمله آثار عمدهٔ گریفیث را در مسکو دیده بود، و چند هفتهای در مارس ۱۹۲۳ نزد دوستش خانم استرشاب (Esther Shub) (۱۹۵۹ - ۱۸۹۴)، ماهرترین تدوینگرا اَجیت - کی که بعدها مدیر برنامههای گوسکینو شد، صرف کارآموزی کرده بود.
هنگامیکه اَیزنشتاین به نزد استرشاب رفت او مشغول تدوین دوبارهٔ فیلم دو قسمتی دکتر مایوزهٔ قمارباز اثر فریتس لانگ بود اَیزنشتاین سه ماهی نیز در کارگاه کولشف در VGIK در زمستان ۱۹۲۲ - ۱۹۲۳ به آموزش فوت و فن سینما پرداخته بود. اما هنگامیکه ساختن فیلم اعتصاب را آغاز کرد در حقیقت از جنبههای تکنیکی فیلمسازی اطلاع بسیار اندکی داشت. با این حال، او نیز مانند گریفیث، به کمک بهترین فیلمبردار استویودهای گوسکینو یعنی ادوارد تیسه (Eduard Tisse) (۱۹۶۱ - ۱۸۹۸)، خیلی زودکار را فراگرفت و بدینسان یک همکاری مادامالعمر را که اهمیت آن تنها با همکاری گریفیث - بیتز قابل مقایسه است، بنا نهاد. اما، حتی پیش از آنکه ابزار فنی گوسکینو را بشناسد تحقیق نفسگیری را در باب موضوع خود آغاز کرد و در این تحقیق بود که جزئیترین دقایق فیلمنامهٔ خود را فراهم آورد. اَیزنشتاین اعتصاب را به مثابه حملهای انقلابی بر سینمای بورژوائی یعنی سینمای روائی که تا آن زمان در غرب رواج داشت، در نظر گرفت بهعلاوه آیزنشتاین قهرمان فردی را که سنت سینما شده بود به نفع قهرمان جمعی کنار گذاشت سرانجام آیزنشتاین برای جعل یک ارتباط ناگستتنی بین دیالکتیک مارکسیستی و قالب سینمائی، سراسر فیلم را بهصورت مونتاژی گسترده از جذبکنندگی یا تکان عاطفی طراحی کرد تا تماشاگران بتوانند با کارگردان همذات - پنداری کنند.
اعتصاب اگرچه حاوی بسیاری از عناصر اغراق شده و سیرکوار دوران تئاتری آیزنشتاین است، اما در شکلی ناپیوسته تحویل مییابد و بهروشنی تحتتأثیر نظریهٔ دوربین - چشم و تجربههای تدوین ورتف قرار دارد فیلم با تودههای دود کارخانهها، ماشینهای صنعتی، صاحبانه شرور کارخانهها و کارگردان تجیب اما به شدت تحت ستم آغاز میشود. بهزودی در مییابیم که کارگردان در حال تدارک یک اعتصاب هستند و مدیران کارخانهها مأمورانی برای تحریک و جاسوسی استخدام کردهاند تا میان رهبران اعتصاب نفوذ کنند. هنگامیکه یکی از کارگردان خودکشی میکند جرقهٔ اعتصاب زده میشود؛ کارخانه موقتاً تعطیل و کارگردان تنها روز فراغت زندگی خود را تجربه میکنند - اما این خوشی موقتی است، چرا که خواستههایشان از جانب صاحبان کارخانه نادیده گرفته میشود؛ کارخانهداران سرانجام به این نتیجه رسیدهاند که با توسل به خشونت اعتصاب را بشکنند. پلیس برای بازپرسی رهبران اعتصاب حاضر میشود تا به کمک جنایتکاران محلی ناراضیها را شناسائی کند، اما کارگران، به رغم حضور نیروهای ضدشورش و نیاز مالی تن به تحقیر نمیدهند. رئیس پلیس، ناکام از دسیسههای خویش، به نیروهای مسلح دستور میدهد خانههای کارگران را مصادره و اعتصابکنندگان و خانوادههایشان را قتل عام کنند. در اینجا با مونتاژ معروف بُزش متناوب یا برش موازی، از صحنههای گرافیکی این منظرهٔ فاجعهبار به نماهائی از بریدن سر یک گاو در یک کشتارگاه، صحنههای گرافیکی این منظرهٔ فاجعهبار به نماهائی از بریدن سر یک گاو در یک کشتارگاه، صحنههای گرافیکی این منظرهٔ فاجعهبار به نماهائی از بریدن سر یک گاو در یک کشتارگاه، صحنه را به پایان میبرد و فیلم در نمائی دور از خانههای کارگری آکنده از اجساد صدها مرد و زن تمام میشود.
فیلم اعتصاب نخستین فیلم از انقلاب تودهها از دولت توپای شوروی بود و با آنکه برخی از منتقدان آن را به فرمالیست بودن متهم کردند، تأثیر تحریکآمیز آن بر معدود کسانیکه آن را دیده بودند عمیق بود. تا سال ۱۹۲۴ د.و.گریفیث در آمریکا آثار بزرگ خود را تولید کرده بود و گریفیث، اریش فن اشتروهایم، رابرت فلاهوتی، چارلیچاپلین و باسترکیتُن در حال ساختن آثار مهم خود از جمله آمریکا، حرض، موانا، جویندگان طلا و همچنین شرلاک جونیور بودند. سینمای آلمان با فیلم آخرین مرد اثر ف.و. مورنائو در حال گذر از اکسپرسیونیسم به واقعگرائی نوین بود و استعدادهای مورنائو، ارنست لوییچ و فریتس لانگ در حال شکوفائی بود.
در فرانسه سینمای اوان - گارد با آثار ژرمن دولاک، لوئی دلوک، ژان اِپستن، مارسل لربیه، ژاک فدر، و رنهکلر (فیلم تأثیرگذار آنتراکت اثر رنهکلر و فیلم باله مکانیک اثر فرتان لِژَه هر دو در ۱۹۲۴ به نمایش درآمدند) به اوج خود رسیده بود. سینمای صامت ایتالیا با سریالهای مجلل پیش از جنگ خود پس از یک اوج، سالها پیش از ۱۹۲۴ سقوط کرده بود. اما سینمای صامت سوئد با آثار استادان بزرگی چون ویکتور شوستروم (کالسکه، ۱۹۲۱) و موریتس استیلر (حماسهٔ گوستا برلینگ، ۱۹۲۴) هنوز در حال پیشرفت بود. بنابراین میتوان گفت سینمای صامت شوروی بهعلت اوضاع سیاسی و اقتصادی ناشی از آشوب انقلاب ۱۹۱۷ و جنگ داخلی، در مقایسه با سینمای صامت غرب دیر آمده بود. اما تا ۱۹۲۴، با آنکه هنوز کمبود فیلم خام و وسایل فنی در شوروی وجود داشت، بار دیگر امکانات پخش فیلم به راه افتاده بود و تالارهای نمایش متعلق به دوران تزار (حدود دو هزار و پانصد واحد) راهاندازی شده بودند: صنعت فیلم شوروی سرانجام آماده میشد. تا دورهٔ خلاقهای را آغاز کند.