0

∞آیه شب بیست و‌هشتم ماه مبارک رمضان ∞

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:∞آیه شب بیست و‌هشتم ماه مبارک رمضان ∞
چهارشنبه 24 تیر 1394  6:57 PM

 

 

متن آیه:
 

لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ
 

ترجمه آیه:
 

براي انسان، مأموراني است که پي در پي، از پيش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [= حوادث غير حتمي] حفظ مي‏کنند؛ (اما) خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند. و هنگامي که خدا اراده ي سوئي به قومي (بخاطر اعمالشان) کند، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستي نخواهند داشت.
 

تفسیر آیه:
 

11- براي انسان ماموراني است که پي در پي، از پيش رو، و از پشت سرش او را از حوادث (غير حتمي) حفظ مي‏کنند، (اما) خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي‏دهد مگر آنکه آنها خود را تغيير دهند، و هنگامي که خدا اراده سوئي به قومي (بخاطر اعمالشان) کند هيچ چيز مانع آن نخواهد شد، و جز خدا سرپرستي نخواهند داشت.
تفسير:
محافظان غيبي!
در آيات گذشته خوانديم که خدا بحکم عالم الغيب و الشهادة بودن، از پنهان و آشکار مردم باخبر و همه جا حاضر و ناظر است.
در آيه‏ي مورد بحث اضافه مي‏کند که خداوند علاوه بر اين حافظ و نگاهبان بندگان خود نيز مي‏باشد: «براي انسان ماموراني است که پي در پي از پيش رو، و پشت سر او قرار مي‏گيرند و او را از حوادث حفظ مي‏کنند» (له معقبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امر اللَّه)
اما براي اينکه کسي اشتباه نکند که اين حفظ و نگاهباني بي‏قيد و شرط است و انسان مي‏تواند خود را به پرتگاهها بيفکند و دست به هر ندانم کاري بزند و يا مرتکب هرگونه گناهي که مستوجب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد که خدا و ماموران او حافظ وي باشند اضافه مي‏کند که: «خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتي را تغيير نمي‏دهد مگر اينکه آنها تغييراتي در خود ايجاد کنند»! (ان اللَّه لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم).
و باز براي اينکه اين اشتباه پيش نيايد که با وجود ماموران الهي که عهده‏دار حفظ انسان هستند، مسأله مجازات و بلاهاي الهي چه معني دارد، در پايان آيه اضافه مي‏کند که «هرگاه خداوند به قوم و جمعيتي اراده سوء و بدي کند هيچ راه دفاع و بازگشت ندارد» (و اذا اراد اللَّه بقوم سوء فلا مرد له).
«و هيچکس غير خدا نمي‏تواند والي و ناصر و ياور آنها باشد» (و ما لهم من دونه من وال).
به همين دليل هنگامي که فرمان خدا به عذاب و مجازات يا نابودي قوم و ملتي صادر شود، حافظان و نگهبانان دور مي‏شوند و انسانرا تسليم حوادث مي‏کنند!
نکته‏ها:
1- معقبات چيست؟
«معقبات» چنانکه طبرسي در مجمع‏البيان و بعضي ديگر از مفسران بزرگ گفته‏اند جمع «معقبه» است و آن هم به نوبه خود جمع «معقب» مي‏باشد و به معني گروهي است که پي در پي و به طور متناوب به دنبال کاري مي‏روند.
ظاهر اين آيه آن است که خداوند به گروهي از فرشتگان، ماموريت داده که در شب و روز به طور متناوب به سراغ انسان بيايند و از پيش رو و پشت سر
نگاهبان و حافظ او باشند. بدون ترديد انسان در زندگي خود در معرض آفات و بلاهاي زيادي است، حوادثي از درون و برون، انواع بيماريها، ميکربها، انواع حادثه‏ها و خطراتي که از زمين و آسمان مي‏جوشد، انسان را احاطه کرده‏اند، مخصوصا به هنگام کودکي که آگاهي انسان از اوضاع اطراف خود بسيار ناچيز است و هيچگونه تجربه‏اي ندارد، در هر گامي خطري در کمين او نشسته است، و گاه انسان تعجب مي‏کند که کودک چگونه از لابلاي اينهمه حوادث جان به سلامت مي‏برد و بزرگ مي‏شود، مخصوصا در خانواده‏هائي که پدران و مادران چندان آگاهي از مسائل ندارند و يا امکاناتي در اختيار آنها نيست مانند کودکاني که در روستاها بزرگ مي‏شوند و در ميان انبوه محروميتها، عوامل بيماري و خطرات قرار دارند.
اگر براستي در اين مسائل بينديشيم احساس مي‏کنيم که نيروي محافظي هست که ما را در برابر حوادث حفظ مي‏کند و همچون سپري از پيش رو و پشت سر محافظ و نگهدار ما است.
در بسياري از مواقع، حوادث خطرناک براي انسان پيش مي‏آيد و او معجزآسا از آنها رهائي مي‏يابد بطوري که احساس مي‏کند همه اينها تصادف نيست بلکه نيروي محافظي از او نگهباني مي‏کند.
در روايات متعددي که از پيشوايان اسلام نقل شده نيز روي اين تاکيد شده است، از جمله:
در روايتي از امام باقر عليه‏السلام مي‏خوانيم که در تفسير آيه‏ي فوق فرمود: يحفظ بامر اللَّه من ان يقع في رکي او يقع عليه حائط او يصيبه شي‏ء حتي اذ جاء القدر خلوا بينه و بينه يدفعونه الي المقادير و هما ملکان يحفظانه بالليل و ملکان من نهار يتعاقبانه يعني: «به فرمان خدا انسان را حفظ مي‏کند از اينکه در چاهي سقوط کند يا ديواري بر او بيفتد يا حادثه ديگري براي او پيش بيايد
تا زماني که مقدرات حتمي فرارسد در اين هنگام آنها کنار مي‏روند و او را تسليم حوادث مي‏کنند، آنها دو فرشته‏اند که انسان را در شب حفظ مي‏کنند و دو فرشته‏اند که در روز که به طور متناوب به اين وظيفه مي‏پردازند».
در حديثي ديگر از امام صادق عليه‏السلام مي‏خوانيم: ما من عبد الا و معه ملکان يحفظانه فاذا جاء الامر من عند اللَّه خليا بينه و بين امر اللَّه: «هيچ بنده‏اي نيست مگر اينکه دو فرشته با او هستند و او را محافظت مي‏کنند، اما هنگامي که فرمان قطعي خداوند فرارسد، او را تسليم حوادث مي‏کنند» (بنابراين آنها تنها او را از حوادثي که به فرمان خدا قطعيت نيافته حفظ مي‏کنند).
در نهج‏البلاغه نيز مي‏خوانيم که اميرمؤمنان علي عليه‏السلام فرمود: ان مع کل انسان ملکين يحفظانه فاذا جاء القدر خليا بينه و بينه: «با هر انساني دو فرشته است که او را حفظ مي‏کنند، اما هنگامي که مقدرات حتمي فرارسد او را رها مي‏سازند».
همچنين در خطبه اول نهج‏البلاغه در توصيف فرشتگان و گروههاي مختلف آنها مي‏خوانيم: و منهم الحفظة لعباده: «گروهي از آنها حافظان بندگان اويند» البته عدم آگاهي از وجود اين فرشتگان از طريق حس يا از طريق علوم و دانشهاي طبيعي هرگز نمي‏تواند دليل بر نفي آنها باشد چرا که اين منحصر به مورد بحث ما نيست، قرآن مجيد و همچنين مذاهب ديگر خبر از امور فراواني که ماوراء حس انسان است داده‏اند که بشر از طرق عادي نمي‏تواند از آنها آگاهي يابد.
از اين گذشته همانگونه که در بالا گفتيم ما در زندگي روزانه خود، نشانه‏هاي واضحي از وجود چنين نيروي محافظي مي‏بينيم و احساس مي‏کنيم که در برابر
بسياري از حوادث مرگبار بطور اعجازآميزي نجات مي‏يابيم که تفسير و توجيه همه آنها از طريق عادي و يا حمل بر تصادف مشکل است، (و من خود بعضي نمونه‏هاي آن را در زندگي ديده‏ام که راستي حيرت‏آور بوده، حتي براي شخص ديرباوري مثل من دليلي بوده است براي وجود آن محافظ نامرئي!)
2- هميشه تغييرات از خود ما است! (يک قانون کلي).
جمله ان اللَّه لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم که در دو مورد از قرآن با تفاوت مختصري آمده است، يک قانون کلي و عمومي را بيان مي‏کند، قانوني سرنوشت‏ساز و حرکت‏آفرين و هشداردهنده!
اين قانون که يکي از پايه‏هاي اساسي جهان‏بيني و جامعه‏شناسي در اسلام است، به ما مي‏گويد مقدرات شما قبل از هرچيز و هرکس در دست خود شما است، و هرگونه تغيير و دگرگوني در خوشبختي و بدبختي اقوام در درجه اول به خود آنها بازگشت مي‏کند، شانس و طالع و اقبال و تصادف و تاثير اوضاع فلکي و مانند اينها هيچکدام پايه ندارد، آنچه اساس و پايه است اين است که ملتي خود بخواهد سربلند و سرفراز و پيروز و پيشرو باشد، و يا به عکس خودش تن به ذلت و زبوني و شکست دردهد، حتي لطف خداوند، يا مجازات او، بي‏مقدمه، دامان هيچ ملتي را نخواهد گرفت، بلکه اين اراده و خواست ملتها، و تغييرات دروني آنهاست که آنها را مستحق لطف يا مستوجب عذاب خدا مي‏سازد.
به تعبير ديگر: اين اصل قرآني که يکي از مهمترين برنامه‏هاي اجتماعي اسلام را بيان مي‏کند به ما مي‏گويد هرگونه تغييرات بروني متکي به تغييرات دروني ملتها و اقوام است، و هرگونه پيروزي و شکستي که به قومي رسيد از همينجا سرچشمه مي‏گيرد، بنابراين آنها که هميشه براي تبرئه خويش به دنبال «عوامل بروني» مي‏گردند، و قدرتهاي سلطه‏گر و استعمارکننده را همواره عامل بدبختي خود مي‏شمارند، سخت در اشتباهند، چرا که اگر اين قدرتهاي جهنمي پايگاهي
در درون يک جامعه نداشته باشند، کاري از آنان ساخته نيست.
مهم آن است که پايگاههاي سلطه‏گران و استعمار کنندگان و جباران را در درون جامعه خود درهم بکوبيم، تا آنها هيچگونه راهي براي نفوذ نداشته باشند.
آنها بمنزله‏ي شيطانند، و مي‏دانيم شيطان به گفته قرآن بر کساني که عباداللَّه مخلصين هستند راه ندارد، او تنها بر کساني چيره مي‏شود که پايگاهي در درون وجود خود براي شيطان ساخته‏اند.
اين اصل قرآني مي‏گويد: براي پايان دادن به بدبختيها و ناکاميها بايد دست به انقلابي از درون بزنيم، يک انقلاب فکري و فرهنگي، يک انقلاب ايماني و اخلاقي، و به هنگام گرفتاري در چنگال بدبختيها بايد فورا به جستجوي نقطه‏هاي ضعف خويشتن بپردازيم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوي حق از دامان روح و جان خود بشوئيم، تولدي تازه پيدا کنيم و نور و حرکتي جديد، تا در پرتو آن بتوانيم ناکاميها و شکستها را به پيروزي مبدل سازيم، نه اينکه اين نقطه‏هاي ضعف که عوامل شکست است در زير پوششهاي خودخواهي مکتوم بماند و به جستجوي عوامل شکست در بيرون جامعه خود در بيراهه‏ها سرگردان بمانيم!
تاکنون کتابها يا مقالات زيادي درباره‏ي عوامل پيروزي مسلمانان نخستين، و عوامل عقب‏نشيني مسلمين قرون بعد، نوشته شده است، که بسياري از بحثهاي آنان به کاوش در سنگلاخ و بيراهه مي‏ماند، اگر بخواهيم از اصل فوق که از سرچشمه وحي به ما رسيده الهام بگيريم بايد هم آن پيروزي و هم آن شکست و ناکامي را در تغييرات فکري و عقيدتي و اخلاقي و برنامه‏هاي عملي مسلمانان جستجو کنيم و نه غير آن، در انقلابهاي معاصر از جمله انقلاب ملت ما (مسلمانان ايران) انقلاب الجزائر، انقلاب افغانستان، و مانند آن به وضوح حاکميت اين اصل
قرآني را مشاهده مي‏کنيم. يعني بي‏اينکه دولتهاي استعماري و ابرقدرتهاي سلطه‏گر روش خود را تغيير دهند، هنگامي که ما از درون دگرگون شديم همه چيز دگرگون شد.
و به هر حال اين درسي است براي امروز و فردا، و فرداهاي ديگر، براي همه‏ي مسلمانها، و همه نسلهاي آينده!
و مي‏بينيم تنها رهبراني پيروز و موفق شدند که ملت خود را براساس اين اصل رهبري کردند و دگرگون ساختند، تاريخ اسلام و تاريخ معاصر مملو است از شواهدي بر اين اصل اساسي و جاوداني که ذکر آنها ما را از روش بحثمان در اين تفسير دور مي‏سازد.

 

بحث و گفتگو پیرامون آیه
 

خداوند برای راهنمایی بندگان فرستادگانی فرستاده و همانطور برای حفاظت از آنها هم مأمورانی قرار داده تا از او محافظت کنند. خداوند بی دلیل سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد. مگر اینکه خودشان بخواهند. و وقتی خداوند خواست سرنوشت را تغییر دهد هیچ چیز  هیچ کس نمی تواند مانع او شود.
 

تطبیق مفاهیم آیه با روحیات و منش و رفتار خودمان
 

خداوند به بندگانش همه چیز داده و از آن جمله مأمورانی که از او محافظت می کنند. خدا سرنوشت بندگان را درصورتی که خودشان بخواهند و تلاش کنند و یا بی کار بنشینند تغییر می دهد و هیچ کار بیهوده ای انجام نمی دهد و اگر بخواهد بر اثر اعمال بد بندگان برای آنها عذاب بفرستد هیچ چیزی نمی تواند جلوی او را بگیرید و در آن موقع فقط و فقط خداست که تصمیم می گیرد که چه بکند.
 

به کار بستن آیه در زندگی شخصیمان
 

باید به خدا ایمان واقعی داشته باشیم. خدایی که ما را آفریده، اینهمه آیه و نشانه برای راهنمایی ما فرستاده، و همچنین مأمورانی که ما را از حوادث حفظ کنند. پس باید سرنوشت مان را درست انتخاب کنیم و با توکل به خدا پیش برویم که اگر خدا بخواهد به خاطر کارهای بد ما عذابی نازل کند هیچ کس و هیچ چیزی نمی تواند با او مقابله کند.

 

تشکرات از این پست
shirdel2 kuoroshss tahmores salma57
دسترسی سریع به انجمن ها