پاسخ به:دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان
یک شنبه 14 تیر 1394 12:17 PM
آیا هنوز بغض پنهانی، در خلوت شب و زمزمه دعای سحر، می تواند مرا بر سفره آمرزشت میهمان کند؟
می دانم دیر آمده ام، اما تأخیر و درنگم را تو نادیده بگیر که جز شرمساری از بدعهدی خویش، دلیل دیگری ندارد.
من به آیین دیرینه سحرهای معهود آمده ام، با زبان اشک و دعا!
از این گوشه تنهایی من تا آن وسعت بی انتهای تو، راهی است که جز به مناجات وقت سحر گشوده نمی شود.
اگر بهانه گفت وگو با تو، خلوت های پرشور سحرهای ماه رمضان است، این دل من و این سوز یاد تو!
چگونه راهزن خواب، چشمانم را برباید، در حالی که نسیم سحر، عطر مناجات با تو را در هوای دل می پراکند و روح را تا بلندای دامنه عشق، بالا می برد.
مرا برای میهمانی تو، همین جانماز کوچک پر از یاس و تسبیح تربت، کربلا بس است و تو را برای پذیرایی از من، همان نگاه سرشار از لطف و مهربانی زیاد است.
کجا جام دل کوچک من می تواند باده عشق تو را تاب بیاورد؟
همین که ساقی با عظمتی چون تو، مجنون خرابه نشینی چون مرا به میکده رحمت خویش راه داده، بر من حقیر لطف فرموده است.
پس حال که چنین است، بگذار پای طمع به لطف تو را از گلیم کوچک توفیق خویش درازتر کنم و بگویم خوان کرامت تو آن همه گسترده است که کوچک و بزرگ، خانه زاد دیرینه تواند. تو خود به ما آموختی که از آداب میهمان نوازی به دور است که چون میهمان بر سفره ای بیش از شأن خویش دست دراز کرد، صاحب نعمت بر او خرده گیرد و دست حاجت او را کوتاه نماید.
ما نیز از تو می خواهیم که آداب میهمان نوازی را در حق ما رعایت فرمایی!
نویسنده : نزهت بادی
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش