نامه
شنبه 23 خرداد 1394 4:43 AM
بیش از هزار سال است که با آقا هستم. در شادی و غم کنارش بوده ام. وقتی می خندید و وقتی گریه می کرد.
هم لولو اشکش را دیده ام و هم صدف های لبخندش را. با هم روی خاک نشسته ایم در کنار بقیع. با هم به زیارت رفتیم به کربلا و طوس. نمی دانم چطور برایتان توصیفش کنم. از رویش بگویم یا از خوی و کویش.
دلسوزتر از او بر این امت ندیده ام. خیلی هوایتان را دارد و برایتان خیلی دعا می کند. خیلی با مرام است. حرفی که می زند سر حرفش می ماند. یادم هست که می گفت: إنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، وَ لاناسينَ لِذِكْرِكُمْ. به خدا قسم فقط از شما محبت می خواهد (هر یک از شما باید کاری کند که به سبب آن به محبت ما نزدیک شود.) اما یادتان باشد که همه اعمالتان بر او عرضه می شود (به راستى كه علم ما بر اوضاع شما احاطه دارد و هيچ چيز از احوال شما بر ما پوشيده نيست و نسبت به لغزشهايى كه از شما سرمى زند شناخت داريم.) او حتی اعمالتان را به من هم نشان نمی دهد. می دانید چرا؟ چون هم از من خجالت می کشد و هم آنکه دوست ندارد من شما را با گناه ببینم.
همه اینا رو گفتم تا یه چیز بگم.
تو این همه سال فقط من با آقا بودم. آقا دیگه هیچ کسو نداشت. به شما ها که امیدی نیست. الحمدلله که من هستم که آقا محتاج چاه نشه.
حواستون رو جمع کنید.
نبی خدا خضر
شعبان 1436
منابع: بحار الانوار و کمال الدین
یا علی مدد