0

بدشانسی

 
forogh1351
forogh1351
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1388 
تعداد پست ها : 462
محل سکونت : تهران

بدشانسی
چهارشنبه 25 شهریور 1388  7:18 AM

دوستان. تا حالا شده بدشانسی آورده باشید و یک کاری کرده باشید که آخرش خوش نباشه و پشیمون شده باشین؟

 

شاید مطلب امروز به درد کسانی بخوره که تا حالا این احساس بهشون دست داده باشه.

 

کشاورزی در یک زمین دو دانه کاشت. یکی دانه نیشکر و دیگری دانه درخت ((نیم)) که درخت گرمسیری و بسیار تلخ است. دو دانه در یک زمین واحد، آب یکسان و هوایی یکسان دریافت می­کردند. دو نهال سر برآوردند و شروع به رشد کردند. دانه نیشکر خصوصیات شیرینی را داراست، پس گیاه او چیزی جز شیرینی ندارد. دانه نیم خصوصیات تلخی را داراست میوه آن چیزی جز تلخی ندارد. دانه هرچه باشد میوه­اش آنگونه است. آن کشاورز به کنار درخت نیم می­رود سه بار تعظیم می­کند 108 بار طواف می­کند و بعد شروع می­کند به دعا: ای خدای درخت نیم خواهش می­کنم به این انبه شیرین عطا کن من انبه شیرین می­خواهم.  

 

 

مشکل ما و یا آگاهی ما آن است که در حالیکه دانه را می­کاریم بی­اعتنا می­مانیم. همیشه دانه­های درخت نیم را می­کاریم اما وقتی زمان میوه دادن می­رسد یکباره آگاه می­شویم و انبه شیرین می­خواهیم و مشغول گریه و دعا و امید داشتن برای انبه می­شویم و این کارها ثمری ندارد.

 

الآن از هرکسی بپرسی می­گه: من؟ من اصلاً! من همیشه نیشکر کاشتم.

 

ما خیلی وقتها توی زندگیمون دست به کارهایی می­زنیم که عاقبت خوشی نداره. بعد که ثمرش رو توی زندگی خودمون می­بینیم، داد و بیداد و گله شکایت از زمین و زمان. بدشانسی و هزار و یک دلیل و بدبینی نسبت به دیگران و ... در حالیکه خودمون دانه اون درخت رو کاشتیم. به قول مولوی که می­فرماید: گندم ز گندم بروید، جو ز جو

 

پس بهتره یا وقتی چیزی رو می­­کاریم حواسمون رو جمع کنیم و یا اینکه وقتی دراومد بیخودی به زمین و زمان چنگ نزنیم.

 

موافقید؟ 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها