آنچه برای بنده مهم بوده عمل به تکلیف شرعی و انجام وظیفه بود
وصیت نامه شهید خطاب به همسرش
بسم الله الرحمن الرحیم
همسر عزیزم زهرا خانم سلام امیدوارم در راه انجام وظائف و تکالیف شرعی و الهی خودت موفق موید باشی. بنده اعتراف می کنم که در این مدت زندگی شوهر خوبی برای تو نبوده ام و اینک امیدوارم که از خطاهایم درگذری و اشتباهاتم را نادیده بگیری و از خداوند بزرگ برایم درخواست آمرزش بنمایی و تو خود می دانی، برایت در این مدت روشن شد که آنچه برای بنده مهم بوده عمل به تکلیف شرعی و انجام وظیفه بود، اگرچه در انجام آنها کوتاهی می کردم ولی حداقل در صحبتهایم این مطلب واضح و روشن بود و لذا تنها چیزی که از تو می خواهم این است که به وظائف شرعیت عمل نمائی و آنگونه باشی که خداوند متعال و نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه معصومین سلام الله علیه اجمعین خواسته اند و بکوش که بچه ها هم همین گونه بار بیایند (البته این سفارش بنده حقیر به تمام خواهران و برادران ایمانیم هست).
اینک چند مطلب است که لازم است با تو در میان بگذارم:
1-اگر از وسائل و پاکتها و نوارهای مربوط به سپاه و همچنین جزوه های مربوط به سپاه چیزی در خانه هست آنها را به سپاه برگردان .
2- بنده از مال دنیا چیزی نداشتم و اگر مختصر چیزی که هست، هرچه شرع مقدس در مورد آنها حکم کند باید انجام شود ولی مایلم که 2 عدد قالیچه ماشینی به عنوان یادگار به منزل پدرم داده شود. همچنین مبلغ هفت هزار تومان به صندوق قرض الحسنه شهید نصیری لاری سیرجان و هفده هزار تومان به صندوق قرض الحسنه بقیه الله کرمان که مربوط به سپاه می باشد و برادر کیا شمشکی همت (حساب 1116) بدهکارم و مبلغ پنج هزار تومان به برادر ذهاب (پاسدار واحدبسیج) بدهکارم. همچنین از ایشان خواهش کرده بودم که راجع به پدرم با بیمارستان شهید باهنر تسویه حساب بنماید که اگر این کار را کرده باشد این مبلغ را نیز به ایشان بدهکارم. لذا می توانید با فروش موتور سیکلت و بعضی وسایل دیگر بدهکاریها را بپردازید.
3-بچه ها هم در اختیار خودت باشد و کسی حق ندارد آنها را از تو بگیرد: سفارش می کنم آنها را تحت صحیح ترین تربیتها (تربیت اسلامی) قرار داده و از اینکه بچه ها در اختیار افراد بد اخلاق و دور از تربیت اسلامی قرار گیرند و یا اینکه با آنها معاشرتهای طولانی داشته باشند جداً پرهیز کن.
4- بعد از من انتخاب زندگی با خود توست (منظورم ازدواج است که اختیار داری ازدواج نمائی یا ننمائی) و هیچ کس در این رابطه نمی تواند متعرض تو بشود ولی هرکجا که بودی سعی کن که فقط رضایت خداوند متعال در زندگیت مطرح باشد.
5-هر چند وقت یکبار حتماً با بچه ها دیداری از خانواده پدرم داشته باش. در این رابطه باید عرض کنم همانگونه که در وصیت نامه ای که به پدر و مادرم می نویسم درباره تو به آنها سفارش کرده ام، درباره آنها نیز به تو سفارش می کنم که با گرمی و صمیمیت با آنها رفتار نمائی و مواظب باش که خدای ناکرده رابطه بین شما تیره نشود.
6-اگر خداوند تعالی فرزندی به تو عنایت کرد، اگر دختر بود اسم او را راضیه و اگر پسر بود اسم او را مرتضی بگذار.
7-در مورد تذکرات فوق و سایر مواردی که پیش می آید کسی نمی تواند خارج از شرع مقدس اسلام بر تو تکلیفی را اعمال نماید و ضمناً راجع به سایر مسائلی که پیش خواهد آمد و یا لازم بود تذکر داده شود من آنها را فراموش کردم و یا در نظر نداشتم که یادداشت کنم و در این رابطه لازم است کسی اعمال نظر کند، من پدرم را به عنوان وکیل خودم و ولی تو قرار می دهم که با توجه به موارد فوق، امور ضروری را با الطاف پدرانه و بزرگوارانه خودش به انجام برساند(البته با عرض پوزش و معذرت از محضر پدر بزرگوارم).
8-عرض دیگری ندارم و از همین موقعیت استفاده می کنم و سلام خودم را خدمت فرزندانم، مریم خانم، فاطمه خانم و آقا مصطفی تقدیم می دارم و امیدوارم که خداوند متعال آنها را در زمره عبادالله المخلصین قرار دهد (آمین).
9-از فرزندانم می خواهم که مرا ببخشند و از آنها معذرت خواهی می کنم چون پدر خوبی برای آنها نبوده ام و ممکن است که آنها را به ناحق زده باشم، و یا ترسانده باشم و یا آزار و اذیت کرده باشم و یا تکلیف خود را در برابر آنها انجام نداده باشم. امیدوارم که مرا ببخشند و حلال کنند.
آثارباقی مانده از شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت برادر بزرگوار و عزیزم جناب محمد رسول جمشیدی
سلامٌ علیکم
امیدوارم که وجود عزیز شما مادام که برای اسلام مفید است در تحت عنایات و توجهات حضرت حقتعالی مصون و حفظ و بیمه باشد و همواره در راه انجام وظائف و تکالیف الهی خویش موفق بوده باشید.
اینجانب بحمدالله حالم خوب است و تمامی برادران و سروران بخصوص ابوی جنابعالی حالشان خوب است و احوالپرس شما و دیگر برادران حاضر در جبهه.
برادر عزیز، در تاریخ 6/7/63 دیروز صبح از سیرجان به کرمان آمدم و ظهر در نماز جمعه شرکت نمودم در آنجا یکی از برادران را ملاقات کردم که قرآن ارسالی شما را به بنده داد و از این بابت شرمنده شدم، خواستم هدیه ای برای شما بفرستم ولی دیدم هیچ هدیه ای در مقابل قرآن نمی تواند برابری کند و لذا به شرمندگی مجدد قلم دست گرفتم و چند سطری برای شما نوشتم و اینک در نظر دارم که تذکراتی چند را به عرض شما برسانم. استدعایم این است که به نویسنده این کلمات توجه نکنید، باشد که مورد رضایت حضرت حقتعالی واقع شود؛
1- شما هم اکنون در جبهه ها حضور دارید، جائی که بزرگان علم و عمل و عرفان آرزوی حضور آنجا را دارند و به لحاظ اهمیت آن و به همانگونه که ائمه معصومین علیهم السلام به آنجا توجه دارند و بخصوص حضرت مهدی (عج) در آنجا حضور و توجه دارد، به همین نسبت حضور شیاطین نیز در آنجا زیاد است و لذا گاهی انسان با اندک مسئله و بهانه ای به انحراف کشیده می شود.
2- آنچه که در طول زندگی انسان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است داشتن اخلاص است، لذا توجه داشته باشید که هرکار انجام می دهید با اخلاص باشد. دقت داشته باش کارهایی که بعهده ی شما واگذار می شود بخوبی انجام دهی و به احدی با چشم حقارت ننگری که ای بسا او از اولیاء الله باشد و به احدی توهین نکنی که او از سربازان مهدی (عج) به شمار می رود. مواظب باش که بخاطر مسائل بیهوده و پوچ با کسی به بحث و جدل ننشینی و از ناحق دفاع نکنی. حتماً تقوی الهی را پیشه کن که از متقین پذیرفته شوی.
3- جبهه بهترین محیط برای خودسازی است و همچنین برای دیگران سازی بخصوص برای شما که در کارهای تبلیغاتی فعالیت دارید. شبی بر شما نگذرد که در آن شب نماز شب شما قضا شود و روزی بر شما نگذرد که در آن روز از قرائت و بهره برداری از قرآن محروم شده باشید. عمر چیزی جز همین لحظات نیست که یکی پس از دیگری در گذر است. هرگز به انتظار ننشینی که روزگار فراغتی برایت پیش آید که این از القائات شیطان است. هیچ فرصتی بهتر از جبهه نیست و هیچ محیطی در حال حاضر شاید بهتر از جبهه نباشد که در آنجا عبادت قبول شود و دعا مستجاب شود زیرا جبهه حرم امام زمان (عج) است. جبهه محل نزول فرشتگان خداست، جبهه محل اعطای برکات و نعمات خداست، جبهه محل دیدار امام زمان (عج) است بلکه جبهه محل ملاقات حضرت حقتعالی است، زنهار که اوقاتت به بطالت بگذرد که پشیمانی است که هیچ مجال جبران ندارد.
4- آنچه که روزی به شما سفارش کردم اینک نیز تکرار می کنم و آن اینکه هرگز ارتباط با ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین را قطع نکنی. سعی کن علاقه آن بزرگواران در دلت ریشه یابد و ریشه اش قوی شود و این امر هم جز کمک و عنایت حضرت رب العالمین میسر نیست لذا برادر عزیزم از این فرصت استفاده کن و دست حاجت به درگاه خداوند صاحب رحمت بلند کن و از او این امر را مسئلت نما. سعی کن که هر روز به چهارده معصوم سلام دهی و بخصوص هر روز به حضرت مهدی (عج) بیشتر اظهار ارادت نما. هر صبح دعای الهم کن لویک را در دعای دست نماز صبح بخوان و یا بعد از نماز صبح بخوان و در فرصتهای مختلف به آن حضرت سلام بده و بگو السلام علیک یا صاحب الزمان(عج). اگر بتوانید با برادران جانباز روضه خوانی راه بیاندازید و از حضور روحانیون حاضر در جبهه بهره ببرید تا انشاءا... امام حسین(ع) همگی را جزء سربازانش محسوب فرماید و توجه بیشتری به جبهه ها بنمائید.
5- برادر عزیزم همانگونه که عرض کردم شیاطین در جبهه ها شاید بیشتر از سایر جاها حضور داشته باشند و به اغوا بپردازد. آنچه که مسلم است این است که جبهه اثر وضعی خود را بر روی افراد می گذارد یعنی چون در آنجا غذاهای گرم و مطبوع منزل نیست و لحاف گسترده و گرم در آنجا یافت نمی شود و... خواهی و نخواهی اثری بر روی افراد می گذارد ولی این کافی نیست و باید گامی فراتر نهاد. به شما سفارش می کنم در زمانی که دیگران به لهو لعب می نشینند شما به یاد خدا باشید و از غذاهای و خوردنیهای رنگارنگی که در جبهه هست اعراض کنید و فقط به قدر احتیاج بدن اکتفا کنید. بسیاری از خوردنیها هست که خوردن آنها برای انسان ضرورت ندارد. بلکه بدن مرکبی است برای روح و بقیه نیاز، باید از خوردنها تناول نمود و آن هم بر اساس ضابطه ای صحیح که موجب اقمال و انحراف انسان نشود و جایگاهی برای نفوذ شیطان نگردد. برادر عزیزم، آنچه که نوشتم خود شدیداً بدانها محتاجم ولی همانگونه که به عرض رساندم شما به نویسنده این کلمات نگاه نکنید که او گناهکاری دیوانه بیش نیست که خود شدیداً نیاز به موعظه و بیش از آن به عمل دارد. اینک بنده در اینجا حسرت جبهه را می خورم، کاری کنید پس از بازگشت از جبهه هم خوراک من نشوید (حسرت خوردن).
سلام نا قابل بنده را به برادران ابلاغ نمائید. من عاجزانه و ملتمساً التماس دعا دارم، باشد که خداوند ذوالجلال توجه به این نا قابل گنهکار نموده و او را از منجلاب هلاکت دائمی نجات بخشد.
و مجدداً برادران عزیزم آقایان سلیمانی ، برادر احدی و دیگر همکاران عزیزم را خصوصاً سلام برسانید.
خدایا خدایا تو را به جان مهدی تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
با شرمندگی مجدد، برادر کوچکتر عبدالمهدی مغفوری
وصیت نامه شهید با دست خط خودش
درباره شهید
مهندس عبدالمهدی مغفوری
نام : عبدالمهدی نام خانوادگی : مغفوری
فرزند : ـــــــ تاریخ تولد : 1335/11/05
محل تولد: کرمان رشته تحصیلی : برق
نام دانشگاه : دانشگاه کرمان
تاریخ شهادت : 1365/10/05 محل شهادت : جزیره ام الرصاص (عملیات کربلای 4)
زندگینامه مهندس شهید عبدالمهدی مغفوری
عبدالمهدي مغفوري در روز پنجم بهمن ماه 1335 در روستای سرآسیاب فرسنگی شهر كرمان ديده به جهان گشود. خانواده تنگدست پدرش برای دل مردم روضه می خواند و مخارج زندگی را از پشت دار قالی بافی فراهم می کرد . عبد المهدی در سایه چنین خانواده ای رشد کرد و تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در کرمان به پایان برد . آنچه در این دوران او را از دیگر همسن و سالانش متمایز کرد پایبندیش به دینداری بود. او بعد از کسب دیپلم ریاضی جهت ادامه تحصیل در رشته برق وارد انستیتو برق کرمان شد و فوق دیپلم گرفت .با پايان تحصيل به سربازي فرا خوانده شد. یکی از بدترین و تلخترین دوران زندگی شهید، دوره خدمت و سربازی اوست. برحسب وظیفه در سال 1356 به خدمت سربازی می رود و با سپری کردن دوره آموزش خود در پادگان آموزش لشگرک تهران، به عنوان درجه دار در مخابرات در سمت متصدی تلفن شروع به کار می کند. به دلیل رفتار و روحیه تواضعی که داشت دوستان زیادی اعم از سرباز و درجه دار به خود جلب کرده و تحت تاثیر قرار می گیرند. شهید مغفوری جزو اولین کسانی است که به ترک خدمت و فرار از پادگان همت می کند و به دستور امام خود لبیک می گوید و پس از ترک خدمت به صفوف فشرده مردم انقلابی می پیوندد. وی در جریان انقلاب و تظاهرات خیابانی با بچه های حزب الهی مرتب در حال فعالیت بود و به جمع آوری و تکثیر و پخش نوارهای حضرت امام می پرداخت. به دلیل فرار از خدمت سربازی رژیم حکم اعدام او را صادر کرده بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دستور امام به پادگان برگشت و با اتمام دوره نظام وظیفه، کارت پایان خدمت خود را از نظام جمهوری اسلامی دریافت کرد. بعد از بازگشت به کرمان در سال 1358 فعالیت های اجتماعی و سیاسی خود را در نهادهای انقلابی کرمان ادامه داد. از جمله این فعالیتها عضویت در ستاد نماز جمعه کرمان و پیشنهاد تدوین اساسنامه آن بود. ایشان پیش نویسی به این منظور تهیه کرد که مورد تایید و تصویب اعضای ستاد قرار می گیرد که بعد از گذشت سالها هنوز هم این اساسنامه دقیقاً مورد استفاده قرار می گیرد
شهید مغفوری در خردادماه 1359 به سپاه پاسداران پيوست و پس از چندماه خدمت در حفاظت سپاه بدلیل کارایی و استعداد و لیاقت ایشان بعنوان مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران زرند منصوب گردید. بعد از آغاز جنگ ، تلاشش برای حضور در میدانهای نبرد و سازماندهی نیروها در استان کرمان، از او چهره ای مخلص و دلپذیر ساخته بود . در موقعيتهاي گوناگون و در پستهاي مديريتي به خوبي درخشيد. در سال 1363 به فرماندهی سپاه پاسداران شهرستان سیرجان منصوب گردید و در طول دو سال خدمت، تحولات بسیار چشمگیری در سطح شهر سیرجان ایجاد نمود. او مدتی در کردستان بود . در سال 1364 در عملیات والفجر 8 بدلیل بمبارانهای شیمیایی دشمن بعثی از ناحیه کمر و پا بشدت مجروح می شود و در همین زمان مسئولیت واحد بسیج سپاه پاسداران استان کرمان را می پذیرد. حاج عبدالمهدی مغفوری در جبهه جنوب در منطقه دشت عباس با سمت مسئول تبلیغات لشگر 41 ثارا... مشغول فعالیت شد. در عملیات کربلای 4 شهید مغفوری علاوه بر سخنرانی، کارهای ستادی و تجهیز نیروها و پشتیبانی و خدمت رسانی و هدایت آنها تا منطقه عملیاتی فعالیت های بسیار زیادی داشت. مسئولیت ایشان در این عملیات تجهیز و هدایت قایقها تا نزدیک منطقه عملیاتی کربلای 4 بود و از آنجا که این عملیات با سختی و دشواری روبرو شد مجبور به بازگشت به خرمشهر شدند و سرانجام در حالي كه معاونت ستاد لشگر 41 ثارالله را بر عهده داشت در همین عمليات در اثر بمباران منطقه توسط هواپیماهای دشمن، ایشان به شهادت رسیدند.
خاطراتی از شهید