0

در امتداد تاریکی (ماجراهای واقعی)

 
khodaeem1
khodaeem1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 89277
محل سکونت : خراسان رضوی

اجاره عقب افتاده!
شنبه 7 مرداد 1396  10:07 AM

اجاره عقب افتاده!
 
 
روزگار تلخ پدر و مادرم بر سرنوشت من نیز تاثیر گذاشت و کاخ آرزوهایم فرو ریخت. آن قدر در فقر و بدبختی دست و پا زده بودم که هیچ وقت نمی توانستم به یک زندگی مرفه فکر کنم. اگرچه من هم مانند خیلی از کودکان دیگر آرزوهای دور و درازی را در سر می پروراندم اما وقتی به سن نوجوانی رسیدم و حقیقت زندگی را درک کردم تازه فهمیدم من هم عاقبتی بهتر از زندگی پدر و مادرم نخواهم داشت چرا که ...
زن 17 ساله که نوزاد 20 روزه ای را در آغوش می فشرد و به خاطر شکایت صاحبخانه اش به کلانتری احضار شده بود، دقایقی را با کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد همکلام شد تا شاید راهی برای پرداخت اجاره عقب افتاده اش پیدا کند. زن جوان که سعی می‌کرد گذشته تلخ خود را پنهان کند، دستی به صورت نوزاد کوچکش کشید و به مشاور کلانتری گفت: من کس و کاری ندارم و حتی پدر و مادرم را از یاد برده ام. از زمانی که چشم باز کردم پدر و مادرم را در منجلاب مواد مخدر غوطه ور دیدم. آن زمان به خاطر وضعیت آشفته زندگی پدر و مادرم من هم نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و در همان مقطع ابتدایی ترک تحصیل کردم. مدتی بعد پدرم دستگیر و زندانی شد و من هم نزد مادر معتادم ماندم اما او فقط به فکر تامین هزینه های اعتیادش بود و در واقع همه تلاشش را به کار می گرفت تا مواد مخدر مصرفی روزانه اش را به دست بیاورد به طوری که من مدت ها در خانه تنها می ماندم و از مادرم خبری نداشتم. این گونه بود که خاله ام با دیدن وضعیت اسفبار زندگی پدر و مادرم، مرا که تقریبا فراموش شده بودم نزد خودش برد تا در کنار او زندگی کنم. از آن به بعد هم دیگر اطلاعی از پدر و مادرم ندارم. روزها می گذشت و من در حالی که همه آرزوهایم را بر باد رفته می دیدم وارد سن 15 سالگی شدم. مدتی بعد خاله ام پیشنهاد کرد با پسری ازدواج کنم که هیچ آشنایی با او نداشتم. من هم که نمی توانستم برای خودم تصمیم بگیرم، پیشنهاد خاله ام را پذیرفتم و با آن جوان به صورت غیررسمی ازدواج کردم چرا که رضایت پدرم را نداشتم و ... هنوز مدت زیادی از جاری شدن صیغه عقد نگذشته بود که فهمیدم همسرم بسیار عصبی است و همواره مرا کتک می زد. من کار می کردم تا کمک خرج زندگی مان باشم اما همسرم گاهی کار می کرد و گاهی، مدت زیادی بیکار بود. در این شرایط خیلی زود باردار شدم و منزلی را به نام من اجاره کردیم چرا که همسرم کارت ملی نداشت و مبلغ یک میلیون تومان رهن منزل را نیز من پرداخته بودم اما هنوز دوران بارداری ام در 7 ماهگی بود که فرزندم به خاطر کتک کاری های همسرم نارس به دنیا آمد و پزشکان به دلیل وزن کم فرزندم، او را درون دستگاه گذاشتند و به خاطر هزینه های بیمارستان نتوانستیم 2 ماه اجاره منزل را که 600 هزار تومان می شد، پرداخت کنیم. به همین خاطر از زن جوان که صاحب خانه بود خواستیم موتورسیکلت همسرم را برای اجاره منزل قبول کند اما او به خاطر این که موتورسیکلت مدارک نداشت، آن را قبول نکرد و مرا به کلانتری کشاند و ...
شایان ذکر است تلاش های مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد برای تماس با مادربزرگ، عمه و مادر شوهر زن 17 ساله بی نتیجه ماند و کسی حاضر نشد به او کمک کند و بدین ترتیب زن جوان به همراه نوزاد 20 روزه اش به قاضی کشیک معرفی شد تا قانون در این باره قضاوت کند...
 
 
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

 

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ، فرمود که با زمزمه ی یا مهدی ، نذر گل نرگس صلواتی بفرست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها