پیک مسیحا(ویژه تولد امام خمینی(ره))
پنج شنبه 20 فروردین 1394 3:26 PM
میلاد فاطمه زهرا(س) مصادف است با تولد امام عزیز خمینی کبیر در ادامه زندگی و صفات بارز امام عزیزمون را باهم مرور می کنیم
برای شادی روح پرفتوح امام راحل خمینی کبیر صلوات
در بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری، برابر با سه شنبه سی امِ شهریور 1281 هجری شمسی و هم زمان با سالروز پربرکتِ یگانه گوهر عصمت، حضرت زهرا علیهاالسلام ، فرزندی از نسل کوثر در شهرستان خمین دیده به جهان گشود. پدرش ـ آقا سید مصطفی ـ او را روح اللّه نامید. آقا سیدمصطفی، روحانیِ حق طلب و ظلم ستیزی بود که طاغوتیان ددمنش و خوانین زورگو او را پنج ماه بعد از تولد روح اللّه به شهادت رساندند. سید روح اللّه تحت سرپرستی مادر پارسای خویش (بانو هاجر) و عمه گران قدرش (صاحبه خانم) قرار گرفت. در پانزده سالگی ادبیات فارسی و بخشی از علوم دینی را نزد برادرش آیت اللّه پسندیده و اساتید دیگر آموخت. او در سال 1298، وارد حوزه علمیه اراک شد و در سال 1300، به شهر علم و اجتهاد، قم رفت. هم زمان با تحصیل فقه و اصول نزد فقها و مجتهدان وقت، به یادگیری ریاضیات، هیئت و فلسفه پرداخت. نیز ایشان اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آیت اللّه حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت اللّه آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی فراگرفت.
حضرت امام خمینی رحمه الله پس از تلاش مستمر در زمینه بهره گیری دانش، در شمار مدرسان و مجتهدان صاحب رأی در فقه، اصول، فلسفه، عرفان و اخلاق قرار گرفت. درسِ اخلاق او، محفلی نورانی برای پرورشِ روحیِ شاگردانی نظیر استاد شهید آیت اللّه مطهری بود. امام خمینی رحمه الله با نوشته های بسیار در ده موضوعِ عرفان، اخلاق، فلسفه، فقه استدلالی، اصول فقه، رجال، رساله عملی، حکومت، امامت و شعر، یکی از بزرگ ترین اندیشمندانِ عرصه دانش است. برخی از کتاب های امام عبارتند از: 1. مصباح الهدایه که نخستین نوشته امام به شمار می آید که از سیر و سلوک می گوید. امام این کتاب وزین و ارزشمند را در 27 سالگی نوشته است؛ 2. شرح عرفانی بر دعای سحر، که امام در 29 سالگی آن را به رشته تحریر درآورده است؛ 3. اربعین حدیث؛ 4. آداب الصلوة؛ 5. تحریر الوسیله؛ 6. حکومت اسلامی یا ولایت فقیه؛ 7. مبارزه با نفس یا جهاد اکبر؛ 8. دیوان اشعار و... .
امام خمینی رحمه الله به تمامی مشتاقان مکتب تکامل و پویندگان راه ترقی می فرماید: «اولیای خدا آن چیزی که پیششان مهم بود، تهذیب نفس بود و دل کندن از غیرخدا و توجه به خدا». ایشان با این عقیده که «سازندگی های روحی، مقدم بر همه سازندگی هاست»، می فرماید: «باید انقلاب باطنی بکنیم. باید نفوسمان هم منقلب بشود». نیز می فرماید: «اگر علمْ بلا تهذیب باشد، ضررش از جهل بدتر است». در اندیشه امام، عالم و نظام آفرینش، محضر خداست و موجودات، همه حاضران در پیشگاهِ اویند و هر فردی بدون واسطه با خالق خویش مرتبط است. از این رو، باید روشی در زندگی پیش گیرد که بتواند حضور حضرت حق را لمس کند. تکیه بر اهدافِ معنوی در همه مراحل مدیریت و حکومت، و در همه فراز و نشیب ها، شکست ها و پیروزی ها، جنگ ها و صلح ها از ویژگی های کم نظیر امام بود.
گفتار و رفتار امام خمینی رحمه الله ، الگوگرفته از قرآن بود. یکی از راهکارهای شریفِ قرآن کریم در مبحث اخلاق، دوری جستن از غیبت کردن است. احادیثِ بسیاری در مذمّت این صفت ناپسند در کتاب های روایی به چشم می خورد. امام خمینی رحمه الله نیز نه تنها نفْس خویش را از غیبت کردن باز می داشت، که تحمل شنیدن غیبت از دیگری را نداشت. اگر غیبتی از کسی سر می زد، تاب نمی آورد و به شدت در جسم و روح ایشان تأثیر می گذاشت. روزی امام به درس تشریف آوردند و به قدری ناراحت بودند که نَفَس ایشان به شماره افتاده بود. درس نگفتند و تنها چند نصیحت کردند و تب ایشان سبب شد که سه روز درس نیامدند. علّت ناراحتی ایشان این بود که شنیده بودند یکی از شاگردانشان، درباره یکی از مراجع غیبتی کرده است.
نداشتن هراس، یکی از ویژگی های اولیای خدا از دیدگاه قرآن کریم است. پیامبر والامقام اسلام نیز می فرماید: «وقتی بنده از خدا بترسد، خداوند همه چیز را از او می ترساند». رهبر کبیر انقلاب در سال 43 و در سخنرانیِ پس از آزادی شان بیان کردند: «واللّه من به عمرم نترسیدم. آن شبی هم که آنها مرا می بردند، آنها می ترسیدند. من آنها را دلداری می دادم». شجاعتِ امام در راه مبارزه با فساد دستگاه طاغوت در اوج خفقان و دوران قدرت دودمان پهلوی، قابل تحسین و اعجاب برانگیز است؛ آنجا که در کتاب کشف الاسرار می نویسد: «رضاخان سواد کوهی که نمی فهمد سیاست با سین است یا با صاد...». موارد بسیاری از این دلاوری ها پیشِ روی مردان انقلابی است؛ از جمله اینکه: به امام گفته شد عواملی درصدد هستند شما را از مبارزه منصرف کنند. فرمود: «من؟ من از مبارزه دست بکشم؟ وَاللّه ، عَلَم (اسداللّه عَلَم، نخست وزیر وقت) را از مملکت بیرون می کنم».
امام راحل رحمه الله توصیه می فرمود: «با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی توان ارزش های انسانی ـ اسلامی را حفظ کرد». خود ایشان نیز به شدت پایبند ساده زیستی بود. اطرافیان با دیدن اتاق بدون قالیِ منزل ایشان در نجف، عرض کردند: این گلیم ها زیاد مناسب نیست و اجازه بدهید فرش بخریم. امام فرمودند: «مگر منزل صدراعظم است؟» و اجازه ندادند. منزل محقّر امام در جماران، دنیایی از شگفت زدگی را به همراه داشت. یکی از اقتصاددانان ایتالیایی می گوید: «به رغم بدگویی های روزنامه های آمریکایی از امام، ایشان زندگی فقیرانه و ساده ای داشت. او مردی بزرگ و قهرمان اسطوره ای بود. این سومین باری است که از منزل امام خمینی رحمه الله دیدن می کنم. امروز وقتی وارد آنجا شدم، چشمانم پر از اشک شد».
امام خمینی رحمه الله به انجام واجبات به طور صحیح و کامل با آداب و شرایط، اهتمام داشت؛ به ویژه بنا به پرفضیلت بودن نماز اول وقت، مراقب تقدّم این مهم بر دیگر امور بود. گفته اند روزی که شاه فرار کرد، تمام نمایندگان رسانه های گروهی دنیا در «نوفل لوشاتو» با امام برنامه مصاحبه داشتند. شاید پانزده شبکه تلویزیونی در سراسر دنیا به طور مستقیم این برنامه را پخش می کردند؛ زیرا یکی از بزرگ ترین رویدادهای تاریخ انقلاب واقع شده بود. همه می خواستند نظر امام را بدانند. ایشان چند دقیقه صحبت کرد، سپس از کسی پرسید: ظهر شده است؟ گفته شد: همین الآن ظهر شد. امام در همان لحظه فرمود: «والسلام علیکم و رحمة اللّه ». رهبر کبیر انقلاب، اقامه نماز اول وقت را بر ادامه مصاحبه ترجیح داد.
امام خمینی رحمه الله به هنگام ورود به حیطه شرعیات، کاملاً احتیاط می کرد و این مراعات دقیق از سوی ایشان، در کلام اطرافیان به خوبی و بارها جلوه گر بوده است. یکی از همراهان امام می گوید: «در پاریس می خواستیم جلو در اتاقی که امام کفش هایشان را درمی آوردند، روزنامه بیندازیم. چون بیشتر اوقات بارندگی می شد و زمین خیس بود، از روزنامه های خارجی استفاده می کردیم. روزی عده ای از ایران آمده بودند و با خود روزنامه آورده بودند. چون آن روز روزنامه خارجی در دسترس نبود، من صفحه آگهی ها را انداختم و کفش های امام را روی آن گذاشتم. ایشان وقتی می خواستند کفش بپوشند، سؤال کردند: مثل اینکه این روزنامه ایرانی است؟ عرض کردم: بله حاج آقا، ولی این صفحه آگهی هاست. با این حال، امام پایشان را روی آن روزنامه ها نگذاشتند و مجددا برگشتند و فرمودند: شاید اسم محمد یا علی در آن باشد».
عده ای چند نسخه از قرآن های اهدایی به جبهه ها را نزد امام خمینی رحمه الله بردند و گفتند: اینها قرآن هایی است که شامل چند سوره است. خواسته اند که برای جبهه تبرّک شود. امام که همیشه حرکاتش کاملاً آرام و معتدل بود، ناگهان به طور بی سابقه و با شتاب دستشان را عقب کشیدند و با لحنی تند و عتاب آمیز فرمودند: «من قرآن را تبرّک کنم؟ این چه کارهایی است می کنید». یک بار هم دیده شد که حضرت امام رحمه الله در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران، به طورِ استثنایی به جای آنکه در جایگاه، روی صندلی بنشینند، وقتی وارد شدند روی زمین نشستند. این در همان روزی بود که برندگانِ مسابقه قرائت قرآن آمده بودند و قرار بود در آن جلسه چند آیه قرآن تلاوت شود.
پیروان راستینِ پیشوایان معصوم علیهم السلام ، نظیر مالک اشتر، گستاخی هایِ برخی افرادِ ناآگاه را با دعای خیر در حق آنان و احسان و نیکویی پاسخ می دادند. امام خمینی رحمه الله نیز با اتخاذ همین شیوه کریمانه در برابر عناصر معاند، در مورد هدایتشان دل سوز بودند. در محضر امام از جسارت ها و اهانت های یکی از منحرفان در رادیو بغداد مطالبی به عرضِ ایشان رسید که این خبیث خیلی به شما جسارت می کند. امام فرمود: «اتفاقا چند روز قبل من به یاد او بودم و برایش دعا می کردم».
دنیای سیاست، نوعا روحیه ای قاطعانه می طلبد. اما داشتن دغدغه های سیاسی، مانعی بر سر راه لطافت طبع امام بزرگوار نبود. ذوق و احساس سرشارِ بنیان گذار انقلاب حتی بی وقفه پس از سخنرانی های کوبنده ایشان، ظهور می یافت. یک روز در حالی که امام از حسینیه برمی گشتند و در سخنرانی خود درباره جنگ و تنفّر از آمریکا صحبت کرده بودند، وقتی وارد حیاط شدند و به قدم زدن پرداختند، فرمودند: «این غنچه گل کِی باز می شود؟ چند روز طول می کشد که این غنچه گل باز شود»؟
مزاح های شایسته با حفظ شخصیت مخاطب، از سوی شرع روا دانسته شده است. شوخ طبعی ها آن هم از سوی هدایتگران جامعه، محبوبیت فراوانی به جا می گذارد و چه بسا میزان تأثیر پند و کلام های جدّی رهبران را در دل های مردم افزایش دهد. امام خمینی رحمه الله نیز با پرهیز از خشم و غضب های ناپسند و با داشتن نشاط روحی، تصویر صحیحی از یک سیاستمدار دینی ارائه می دهند. روزی که نوه امام از جبهه برگشته و خدمت ایشان رسیده بود، امام خطاب به او گفتند: «تو شهید نشدی که بنیاد شهید ما را یک سفر به سوریه بفرستد». نیز نقل شده: انگشت شست امام مقداری ناراحتی داشت. پزشک ضمن سؤال ها و معاینه ها به امام عرض کرد: دست های مرا فشار دهید. امام با لحنی خاص که به هنگام شوخی و طنز به کار می برد و با ملاحت و شیرینی ویژه ای به پزشک فرمود: «می ترسم دردتان بیاید!» و به دنبال آن، تبسم زیبا و دل نشینی بر لبان مبارکشان نقش بست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «تفریح کنید و بازی کنید؛ زیرا دوست ندارم در دین شما خشونتی دیده شود». به نقل از آیت اللّه پسندیده، امام در جوانی در مسابقه دو، نفر اولِ جوانان خمین بودند و در هشت، نُه سالگی بیشترین حدّ پرش را نسبت به دیگر هم بازی های خود داشتند. روزی امام فرمود: «من در جوانی تفنگ به دست می گرفتم و از آن استفاده می کردم». همچنین بیان شده که ایشان به اسب سواری می پرداخته اند و در حدِّ معمولی به شنا آشنا بوده اند. در روایات نورانی ما نیز به این سه ورزش سفارش شده است.
روآوردن به برخی از ورزش ها، در مسیر تندرستی بدن، نیاز به امکانات و مکان خاصی ندارد. امام خمینی رحمه الله تا اواخر عمر شریفشان، روزی یک ساعت و نیم پیاده روی می کردند. با این همه، از داشتن ادعا و غرور که آفت ورزش است، به دور بودند و می فرمودند: «ورزشکار نیستم، اما ورزشکارها را دوست دارم». روزی امام در جمع عده ای از کشتی گیران، پس از بیاناتی راجع به اهمیت ورزش و اینکه عقل سالم در بدن سالم است، فرمود: «من از این بازوهای شما خوشم می آید». گفته شده: حاج سیداحمد آقا رحمه الله بهترین فوتبالیست دبیرستان خود بود. امام هیچ گاه مانع علاقه فرزند به ورزش نمی شد و آن را برای ورزیدگی بدن لازم می دانست.
اهمیت پاکیزگی را روایت مشهورِ «نظافت، نشانه ایمان است»، بازگو می کند. به پیرو این مهم، گفته می شود لباس های امام راحل رحمه الله همیشه تمیز و پاکیزه بود. از یکی از پزشکان که همواره در محضر امام بوده است، نقل شده یک بار دستمال سفیدِ تاشده ای در اتاقِ امام توجه او را به خود جلب می کند. وقتی از نزدیک آن را مشاهده می کند متوجه می شود، آن شی ء سفید، جوراب بسیار تمیز و تا شده امام است.
امام خمینی رحمه الله بارها می فرمود: «کارهای عادی ات را هم قصد قربت کن تا پاداش داشته باشی». خودِ ایشان در کارهای روزمره و معاشرت ها و دیدارها نیز رضای حضرت حق را در نظر می گرفت و سرلوحه برنامه های خاص و عامش، نام و یاد خدا بود. گاهی که لازم بود برای تشرّف خدمت امام برای ورود اجازه گرفته شود، امام به جایِ استفاده از کلمه «بفرمایید»، می فرمود: «بسم اللّه » که ضمن ذکر نام خدا، با استعاره ای لطیف، اجازه ورود و آغاز دیدار را با نام خدا همراه می کرد.
مفید بودن برای اسلام، معیار پذیرش افراد از سوی امام خمینی رحمه الله در نظام و دستگاه های اجرایی و خدمت رسانی بود. آنجا که پای تخریب دین در کار بود، ایشان با پس زدن تعارفات معمول و ملاحظه کاری ها، وارد عمل می شد و به شدت برخورد می کرد. تصور ذهنی یکی از بزرگان این بود که نکند طرز برخورد و شیوه کار ما مورد پسند امام نباشد و امام به روی ما نیاورده است و قلبا از کار ما راضی نیست. پس بهتر است موضوع را به زبان بیاوریم تا اگر امام چیزی در دل دارد، بفرماید و ما هم تکلیف خود را بدانیم. با شرح و بسط فراوان، این مطلب را به امام عرض می کند. پس از اتمامِ کلام، لب فرو می بندد. امام سربلند می کند و با دو جمله بسیار پرمعنا و کوبنده، البته با متانت و وقار همیشگی و صراحت، پاسخ می دهد: «احتیاجی به این حرف ها نیست. هر وقت من تشخیص بدهم وجود شماها در این خانه به ضرر اسلام است، عذر شما را خواهم خواست! بفرمایید و به سرِ کارتان بروید».
قرآن کریم می فرماید: «با یاد خدا دل ها آرامش می یابد». امام راحل به واسطه داشتنِ «دلی آرام و قلبی مطمئن» بر تمامیِ مشکلات فرارو چیره می شد. در بیشتر جریان ها، امام با یک جمله به همه دلهره ها و دستپاچگی ها پایان می داد. برای نمونه، در ماجرای حمله عراق به ایران، روزی که هواپیماهای متجاوز عراقی آمدند و تمام مرزهای جنوب و غرب کشور مورد حمله و تجاوز قرار گرفت، امام با یک جمله که: «دزدی آمده و سنگی انداخته و در رفته است»، مردم را آرام کردند. یا در جریانی دیگر، در یکی از شب ها که تهران بمباران می شد و حملات هوایی شدید بود، چون امام ناراحتی قلبی داشت، همه به ایشان توصیه کردند به محل امن برود، ولی ایشان چون به لطف خدا هیچ گونه اضطرابی نداشت تا به قلبش فشار آید، نپذیرفت. عده ای گفتند: دست کم امشب را در محلی امن بگذرانید. فرمود: «من از اتاقم بیرون نمی آیم» و بعد از ساعتی که به سراغشان رفتند، دیدند حضرت امام مشغول سرودنِ غزل هستند که حاکی از آرامشِ کاملِ ایشان بود.
امام خمینی رحمه الله با ضرورت داشتن امر به معروف و نهی از منکر ـ که پابرجاییِ دین به آن است ـ تحت هر شرایطی، پنهانی و آهسته با حفظ حیثیت افراد، اقدام به شیوه عملی این فریضه الهی می کرد. در جلسه ای که در مسجدی تشکیل شده بود، حضرت امام بلند شد و به طرف جوانی که کنار یکی از علما نشسته بود رفت و به او فرمود: «این انگشتری که دستت هست، اگر انگشترِ طلاست، بیرون بیاور».
روزی امام خمینی رحمه الله فرمود: «دلم برای چمران تنگ شده است، بگویید به تهران بیاید». دکتر آن روزها در منطقه سوسنگرد از ناحیه پا مجروح شده بود، ولی پس از شنیدن این پیام، راهی تهران شد و در محضر امام، با تحمل درد پا، دوزانو نشست. امام فرمود: آقای دکتر! پایتان را دراز کنید و راحت باشید. چمران گفت: راحت هستم. او به منظورِ احترام، خودداری می ورزید، ولی از آنجا که امام راضی به تکلّف و در تنگنا قرار گرفتن افراد نبودند، مطلب را تکرار فرمود و اصرار کرد که چمران راحت باشد. او هم سرانجام پذیرفت.
رهبر فقید انقلاب می فرمود: «زن، مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش دهِ زنان و مردان ارجمند است». نیز می فرمود: «دامنِ مادر، بزرگ ترین مدرسه ای است که بچه در آنجا تربیت می شود. آنچه بچه از مادر می شنود، غیر از آن چیزی است که از معلم می شنود». ایشان بارها در مورد مقام والایِ مادر می فرمود: «اینکه می گویند بهشت زیر پای مادران است؛ یعنی باید این قدر جلوی پای مادر صورت به خاک بمالی تا خدا تو را به بهشت ببرد». امام راحل عقیده داشت: «تربیت بچه کم نیست. اگر کسی بتواند یک نفر را تربیت کند، خدمت بزرگی به جامعه کرده است». ایشان معتقد بودند که: «تربیت فرزند از مرد برنمی آید و این کار دقیقا به زن بستگی دارد؛ چون عاطفه زن بیشتر است و قوام خانواده هم باید بر اساس محبت و عاطفه باشد». مرحوم امام روزی به یکی از دخترانش فرمود: «حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت فرزندت می بری، با ثواب تمام عبادات خود عوض کنم».
دین جامع اسلام، روش برخورد با قشرهای گوناگون و مقاطع سنی متفاوت را در نظر گرفته است. حضرت امام رحمه الله با آگاهی کامل از جاذبه های دینی، به سویِ خردسالان و بچه ها آغوش ملاطفت می گشود. آنان هم در دنیای کودکانه خویش و در برابر مهربانی های امام، آزاد بودند. روزی نوه خردسال امام در منزل می گوید: «من می شوم امام، مادر هم سخنرانی کند، آقا (یعنی امام) هم بشوند مردم». نوبت به شعار دادن امام بزرگوار می رسد، او می گوید: «نه، نه، باید بلندبشی؛ مردم که نشسته شعار نمی دهند». که حضرت امام هم بلند می شوند و شعار می دهند.
علی ـ فرزند حاج احمد آقا رحمه الله ـ به امام می گوید: شما علی باشید، من امام هستم، و بعد شروع می کند به خواندن سوره توحید و با حرکات دست و تقلید از امام می گوید: من دولت تعیین می کنم. من توی دهنِ این دولت می زنم، و امام می خندد.
در نوفل لوشاتو، روحانیتِ نماز و نحوه برگزاری آن، چنان جالب و دلپذیر بود که گروهی از اهالی محل، از زن و مرد و کودک با اینکه مسیحی بودند، قبل از شروع نماز با فاصله ای که پلیس معین کرده بود، می ایستادند و عاشقانه به جمال ملکوتی امام می نگریستند. این تعبیر از مردم آنجا شنیده شد که می گفتند: «اگر او مسیح نیست، نماینده مسیح است که در روستای ما تجلی کرده است».
پیش از انقلاب ورود پول به عراق دشوار بوده است. یکی از علمای اصفهان می گوید: مبلغی را آوردم سوریه و از طریق سوریه وارد بغداد شدم. در فرودگاه دیدم همه را بازرسی می کنند. خیلی مضطرب و ناراحت شدم و در این حال متوسل به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام گردیدم. ناگهان شخصی از همان ایادیِ دولت عراق آمد و مرا صدا کرد و مرخص نمود. بعد که وارد نجف اشرف شدم و خدمت امام رسیدم، نشستم و سلام کردم. امام تبسم کردند و فرمودند: «شما در فرودگاه مسئله ای داشتید و به موسی بن جعفر علیه السلام متوسّل شدید».
در یکی از سال ها حدود ده، دوازده نفر از بزرگان می خواستند به سفر حج بروند. شب از طرف حضرت امام خمینی رحمه الله پیغام آوردند که: «رفقای ما امسال به حج نروند». با اینکه این حرف برای همگی آنان غیرمنتظره بود، اما چون فرمان امام بود، اطاعت امر کردند و به حج نرفتند. همان سال آن آتش سوزی بزرگ در مکه اتفاق افتاد.
پیش از انقلاب در نجف اشرف کسی به امام خمینی رحمه الله می گوید: این چه فرمایش هایی است که در مورد بیرون کردن شاه از ایران می فرمایید؟ یک مستأجر را نمی شود از خانه بیرون کرد، آن وقت شما می خواهید شاه مملکت را بیرون کنید؟ امام سکوت می کند. آن شخص می گوید: فکر کردم شاید عرض مرا نشنیده اند. سخنم را تکرار کردم. امام برآشفتند و فرمودند: «فلانی! چه می گویی؟ مگر حضرتِ بقیة اللّه امام زمان ـ صلوات اللّه علیه ـ به من خلاف می فرماید؟ شاه باید برود» و همان نیز شد.
یکی از ویژگی های حضرت امام رحمه الله ، داشتنِ دید باز و همه سونگری در مسائل بود. مثلاً در زمینه عبادی، ایشان عبادت را منحصر به خواندن دعا و گفتن ذکر و به جا آوردن مستحبات و رفتن به زیارت نمی دانست و معتقد بود افزون بر این روش ها، بندگیِ خداوند، شامل راه های گوناگونِ دیگر نیز می شود. گفته اند: امام به همراه چندتن از روحانیان به مشهد مقدس مشرف می شوند. منزلی اجاره می کنند و همگی برای زیارت به حرم می روند، ولی حضرت امام دعا و زیارتشان را مختصر می کنند و زودتر از دیگران، شتابان به منزل برمی گردند تا ایوانِ منزل را آب و جارو و فرش پهن کنند. بعد، سماور را روشن و چایی آماده کنند. سؤال شد: چرا زیارت را مختصر می کنید و با عجله به منزل برمی گردید؟ امام فرمودند: «من ثواب این کار را کمتر از آن زیارت و دعا نمی دانم».
مولای متقیان، امام علی علیه السلام یکی از ویژگی های مؤمن و صفات پرهیزکاران را فروتنی می داند. امام خمینی رحمه الله نیز با این اعتقاد که «خودبینی، ارث شیطان است»، خویشتن را همیشه و در هر حال هم ردیف بقیه افراد و حتی خدمتگزار مردم می خواند و می فرمود: «من با مردم ایران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان می دانم». حضرت امام وقتی وارد مجلسی می شد، هر جا بود می نشست و غالبا دمِ در و در جمع مردم کوچه و بازار می نشست و مسندنشین نبود. در تواضع ایشان همین بس که کسی نتوانست در سلام، بر او پیشی بگیرد. روحیه بلند خاکساری در امام تا آنجا بود که می فرمود: «خدا می داند شخصا برای خود ذرّه ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من هم سر زد، مهیای مؤاخذه ام». رهبر کبیر انقلاب با وجود مرارت های متعدد و تحمّل مصیبت های گوناگون، از هرگونه مجاهدت و رشادت مضایقه نفرمود تا اینکه درخت انقلاب با دستانِ توانمندِ ایشان به ثمر نشست؛ ولی با این حال می فرمود: «من خدمتی که لایق وطن باشد، نکردم».
امیر بیان، امام علی علیه السلام عدل را «در جای خود قرار دادنِ امور» معرفی می کند. امام خمینی رحمه الله این تعریف را در قالب مثالی زیبا و دو موقعیت به ظاهرْ متضاد از امام علی علیه السلام چنین ارائه می دهد: «حضرت امیر هنگامی که می شنود غارتگران دربار معاویه، خلخال از پای یک زن اهل ذمّه درآوردند، تا آن اندازه ناراحت می شود و چنان عواطفش جریحه دار می گردد که می فرماید: جا دارد که انسان بمیرد. با این همه عاطفه، روزی شمشیر می کشد و با کمال قدرت، افراد مفسد را از پای درمی آورد. معنای عدالت این است». یکی از کمالات، جمع کردن اضداد در خویش و به کار بردن هر کدام در جای خود است که در این زمینه علی علیه السلام استاد و رهبر انقلاب شاگرد مکتب ایشان است. امام خمینی رحمه الله را گاهی بچه یا پدر شهیدی چنان به گریه می اندازد که انسان فراموش می کند این همان کسی است که فرمان جنگ می دهد و با رشادت بانگ می زند که بجنگید که اگر کشته شوید یا بکشید در بهشتید».
گفته اند: «امام خمینی رحمه الله در منزل امر و نهی نمی کرد و برای یک لیوان آب به کسی فرمان نمی داد». ایشان مقیّد بود کار خود را بر دیگری تحمیل نکند. گاهی قلم یا کاغذی می خواست که در اتاقِ طبقه دوم منزل بود، ولی به هیچ کس دستور نمی داد که کاغذ و قلم بیاورد. خود برمی خاست، از پله ها بالا می رفت و آن را می آورد.
نقشِ کاربُردی قلم در پیاده کردن اندیشه های الهی، همواره پراهمیت بوده و در این عرصه، مسئولیتی سنگین به دوشِ نویسندگان متعهد نهاده شده است. امام خمینی رحمه الله به یکی از نوه های خود که تحصیلات خویش را به پایان رسانده بود فرمود: «حالا که درسَت تمام شده، وقت آن است که به مردم خدمت کنی. وقت آن است که قلم برداری و بنویسی. شعر بنویسی، قصه و مقاله بنویسی». سپس فرمود: «مرا می بینی، من چهل سال پیش درباره ولایت فقیه کتاب نوشتم». امام همواره می فرمود: «قلمی فایده دارد که بیدارگر توده های مردم باشد».
نثر امام خمینی رحمه الله نیز مانند شعر ایشان، دل نشین و آمیزه ای از لطافت و صلابت است که این دو نمونه، می تواند گواه مطلب باشد:
... یکی چون من عمری در ظلمات حصارها و حجاب ها مانده است و در خانه عمل و زندگی، جز ورق و کتابِ منیّت نمی یابد و دیگری در اوّلِ شب یلدای زندگی، سینه سیاهِ هوس ها را دریده است و با سپیده سحرِ عشق، عقد وصال و شهادت بسته است.
بسیج، شجره طیبه و درخت تناور و پرثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد.
مقام معظم رهبری، درخشش امام خمینی رحمه الله را بزرگ ترین پدیده ای می داند که منشأ تحولات عظیم در فرهنگ و باورهای منفی گذشته بوده است. ایشان می فرماید: «امام خمینی رحمه الله فرهنگ تسلیم را در جامعه دگرگون کرد و حصار ترس را فرو ریخت و ملّتی را به سرچشمه پاک و زلالِ فطرت خدایی رهنمون شد. او بانی، رهبر، معلم و پدر انقلابی است که بزرگ ترین پدیده روزگار ماست». ایشان در کلامی دیگر، تجلیل از مقام ارجمند امام راحل را این گونه بیان می دارند: «حقیقتا خدا می داند که آن بزرگوار در این دنیای تاریک ظلمانی، مثلِ یک خورشید، چند صباحی آمد، درخشید و رفت، تا مردم بدانند که خورشیدی هم هست».
«آیت اللّه خمینی، موضوع علمی رابطه دین و سیاست را برای اولین بار به صورت مشخص در سراسر جهان مطرح کرد. این بحث عملاً به صورت یک مشخصه و هویت تاریخی برای دهه هشتاد مطرح شده و این دهه را از دهه های پیشین متمایز می سازد».
«برای او مقام و مرتبه زن مسلمان بسیار ارزشمند بود و بسیار از حقوق زنان پشتیبانی کرد و زن را به مرتبه ارزشمندی رساند. او ارزشی همچون حجاب را طرح کرد و آن را عاملی برای ارزش های درونی زن قرار داد. امام خمینی، رسولی بود برای شرق و پیام آور حیات حقیقی بشر به شمار می آمد».
امام خمینی، فصل جدیدی در دعوت خدا به بشریت بنیان نهاد. چنانچه بخواهم تنها یکی از نمونه های آن را ذکر کنم، مایلم یکی از اظهارات رئیس جمهور قبلی اتریش را ذکر کنم که می گوید: «پس از انقلاب اسلامی، مردم دیگر به خاطر اینکه اعتقادات مذهبی دارند، خجالت نخواهند کشید».
نویسنده : محمدکاظم بدرالدین
از تولد تا فتح قلّه های دانش
در شمار صاحبان اندیشه و قلم
خودسازی و اهمیت مبانی معنوی
پرهیز از غیبت
شجاعت و صلابت
دوری از تجملات
مداومت بر نماز اول وقت
تقیّد به آداب شرع
احترام به قرآن
برخورد کریمانه
لطافت طبع
شادابی و شوخ طبعی
ضرورت ورزش در زندگی امام
تشویق به ورزش
الگوی پاکیزگی و بهداشت
رنگ خدایی
صراحت لهجه در مسیر منافع اسلام
تسلط بر خویشتن
لزوم امر به معروف و نهی از منکر
علاقه به رزمندگان و فرماندهان نبرد
زن در کلام امام
کودکان در مدرسه مِهر امام
پیکِ مسیحا نَفَس
کرامات امام
الف) خبر از گذشته پنهان
ب) خبر از آینده پنهان
مرتبط با سرچشمه نور
عبادت به سبک «خدمت به خلق»
فروتنی
نمایی از عدالت
اقدام به کارهای شخصی خود
رسالت قلم
نثرهای دلنشین امام
امام در کلام مقام معظم رهبری
حقیقتی نوین در جهان
پروفسور یان یرپه ـ استاد تاریخ ادیان دانشگاه لوموند سوئد:
خانم نسیم والجی ـ عضو کمیته زنان کنیا:
اکوال لنسر ـ وین اتریش: