آیا امیرمؤمنان علیه السلام، بر ابوبکر رحمت فرستاده و او را اولین و مخلصترین مسلمان دانسته است؟
جمعه 8 اسفند 1393 7:56 PM
شما شیعیان اعتقاد داريد که ابوبکر، خلافت را از حضرت علی (رضي الله عنه) غصب کرده است؛ در حالی که خود حضرت علی در جاهای مختلف از ابوبکر تمجید کرده و او را اولین مسلمان، مخلصترین مسلمان، خدا ترس، برتر از همه، دلسوز نسبت به اسلام، نزديكترين شخص نسبت به رسول خدا صلي الله عليه وآله، و ... دانسته وبرايش طلب رحمت كرده است و اين سخنان حضرت، با گفته شيعيان در غصب خلافت منافات دارد. تمجید امير مؤمنان عليه السلام از ابو بكر در این روایت اين گونه نقل شده است:
أنا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: نا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، قَالَ: نا أَبِي، قَالَ: نا أَبُو الْعَوَّامِ، قَالَ: نا عُمَرُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْهَاشِمِيُّ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُمَيْرٍ، عَنْ أُسَيْدِ بْنِ صَفْوَانَ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ارْتَجَّتِ الْمَدِينَةُ بِالْبُكَاءِ وَدُهِشَ الْقَوْمُ، كَيَوْمِ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ فَجَاءَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بَاكِيًا مُسْتَرْجِعًا، وَهُوَ يَقُولُ: الْيَوْمَ انْقَطَعَتْ خِلافَةُ النُّبُوَّةِ حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ الَّذِي فِيهِ أَبُو بَكْرٍ، فَقَالَ: رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا بَكْرٍ، كُنْتَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْلامًا وَأَخْلَصَهُمْ إِيمَانًا وَأَشَدَّهُمْ نَفْسًا، وَأَخْوَفَهُمْ لِلَّهِ، وَأَعْظَمَهُمْ غِنًى، وَأَحْوَطَهُمْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَأَحْدَبَهُمْ عَلَى الإِسْلامِ، وَآمَنَهُمْ َعلَى أَصْحَابِهِ، أَحْسَنَهُمْ صُحْبَةً، وَأَفْضَلَهُمْ مَنَاقِبَ، وَأَكْبَرَهُمْ سَوَابِقَ، وَأَرْفَعَهُمْ دَرَجَةً، وَأَقْرَبَهُمْ مِنْ رَسُولِهِ، وَأَشْبَهَهُمْ بِهِ هَدْيًا وَخُلُقًا وَسَمْتًا وَفِعْلا، أَشْرَفَهُمْ مَنْزِلَةً، وَأَكْرَمَهُمْ عَلَيْهِ، وَأَوْثَقَهُمْ عِنْدَهُ، جَزَاكَ اللَّهُ عَنِ الإِسْلامِ وَعَنْ رَسُولِهِ وَعَنِ الْمُسْلِمِينَ خَيْرًا، صَدَّقْتَ رَسُولَ اللَّهِ حِينَ كَذَّبَهُ النَّاسُ، فَسَمَّاكَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ صِدِّيقًا وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ: مُحَمَّدٌ، وَصَدَّقَ بِهِ: أَبُو بَكْرٍ...
اسيد بن صفوان ميگويد: زمانی که ابو بکر از دنیا رفت، شهر مدینه سراسر گریه شد و همانند روزی که رسول الله از دنيا رفتند (به شهادت رسيدند)، مردم بیتاب شدند. علی بن ابی طالب در حالی که گریه میکرد و انا لله وانا الیه راجعون میگفت، آمد و فرمود: امروز جانشینی نبوت به پایان رسید، حضرت آمدندند تا این که جلوی درب خانهای که جنازه ابوبکر در آن بود، ایستاده و فرمودند: خدا تو را رحمت کند ای ابوبکر، تو اولین کسی بودی که اسلام آوردی و از نظر ایمان خالصترین مردم بودی و دارای نفس قوی بودی و از همه خدا ترستر بودی و از نظر روحي و معنوي از همه برتر بودی و نسبت به رسول الله ، بيش از ديگران احتياط مي نمودي و از همه نسبت به اسلام دلسوزتر بودی و امین ترين فرد براي اصحاب رسول الله بودی و بهترین همراه پیامبر بودی و برترين مردم و با فضيلت ترين آنها بودی و بیشترین سابقه را در بین صحابه داشتی و بالاترین درجه را در بین صحابه داشتی و نزدیکترین شخص به پیامبر بودی و شبیهترین مردم به پیامبر از حیث هدایت و اخلاق و کردار بودی و شریفترین منزلت را در بین صحابه داشتی و در نزد پیامبر مورد اعتمادترین فرد بودی خدا از طرف اسلام و رسولش و مسلمین به تو جزای خیر دهد. وقتی رسول خدا را تصدیق کردی که مردم او را تکذیب کردند؛ پس خدا تو را در کتاب خودش صدیق نامید و کسی که کلام صدق را آورد پیامبر بود و کسی که او را تصدیق کرد ابوبکر بود....
اللالكائي ، أبو القاسم هبة الله بن الحسن بن منصور (متوفاى418هـ) ، شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة من الكتاب والسنة وإجماع الصحابة ، ج 7، ص 1296-1297، تحقيق : د. أحمد سعد حمدان ، ناشر : دار طيبة - الرياض – 1402هـ
الترمذي، محمد بن علي بن الحسن ابوعبد الله الحكيم (متوفاى360هـ)، نوادر الأصول في أحاديث الرسول صلي الله عليه وسلم ج 3، ص 142، تحقيق: عبد الرحمن عميرة، ناشر: دار الجيل - بيروت - 1992م.
الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج 9، ص 47-48، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.
السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ج 13، ص 58 طبق برنامه الجامع الكبير.
حال سؤال اين است كه آیا این روایت با سند صحیح و معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است؟
در كتابهاي اهل سنت براي بسياري از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله فضيلتهايي نقل شده و مقاماتي براي آنها شمرده شده است؛ اما طبيعتا زماني ميتوان فضيلتي را پذيرفت كه بر اساس مباني و موازين علمي به اثبات برسد، در غير اين صورت ارزش علمي نخواهد داشت.
روايت فوق نيز از اين قاعده مستثني نيست، از اين رو در اين مقاله سند و متن روايت مذكور را بررسي مينماييم.
این روایت دو سند دارد که بعضی از افراد موجود در آنها را علمای اهل سنت به شدت تضعیف کردهاند:
سند اول اين روايت كه در ابتداي مقاله ذكر شد اين است:
أنا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: نا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، قَالَ: نا أَبِي، قَالَ: نا أَبُو الْعَوَّامِ، قَالَ: نا عُمَرُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْهَاشِمِيُّ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عُمَيْرٍ، عَنْ أُسَيْدِ بْنِ صَفْوَانَ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ ...
در این سند دو نفر وجود دارد که در ذیل نظرات علمای اهل سنت پیرامون آنها می آید:
خطیب بغدادی در باره او مینویسد:
وكان غير ثقة يروي المناكير
أحمد بن محمد بن سعيد قال عمر بن إبراهيم ضعيف
عمر بن ابراهیم غیر قابل اعتماد است و روایات منکر را نقل میکند.
احمد بن محمد بن سعيد گفته: عمر بن ابراهيم ضعيف است.
أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي تاريخ بغداد، ج 11، ص 202 الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت -
شمس الدین ذهبی در باره او مینویسد:
عمر بن إبراهيم أبو حفص يعرف بالكرديّ مولى بني هاشم كان غير ثقة.
وقال أحمد بن محمد بن عقدة الحافظ ضعيف.
عمر بن ابراهیم، غیر قابل اعتماد، ضعیف است.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ج 16، ص 295، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة : الأولى، 1407هـ - 1987م
ایشان در کتاب دیگر خود به نقل از دارقطنی و خطیب بغدادی میگوید:
قال الدارقطني كذاب خبيث وقال الخطيب غير ثقة.
عمر بن ابراهیم بسیار دروغگو و خبیث است و قابل اعتماد نیست.
شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج 5، ص 217 الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود
ابن حجر عسقلانی نيز سخن دار قطني و خطيب بغدادي را در تضعيف عمر بن ابراهیم نقل كرده است:
وقال الدارقطني كذاب خبيث وقال الخطيب غير ثقة .
دارقطنی میگوید: کذاب و خبیث است و خطیب میگوید که قابل اعتماد نیست.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، لسان الميزان ج 4، ص 280، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م
وی در جای دیگر در مورد اصل روایت میگوید:
وروى بن ماجة في التفسير وأبو زكريا في طبقات أهل الموصل وغير واحد من طريق عمر بن إبراهيم الهاشمي أحد المتروكين ...
در سنن ابن ماجه بخش تفسیر و ابو زکریا در کتاب طبقات اهل موصل و دیگران از طریق عمر بن ابراهیم هاشمی که علما روایت او را ترک کردهاند، نقل کرده است که ...
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة في تمييز الصحابة ج 1، ص 81، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م
هیثمی همین روایت را نقل میکند و میگوید:
رواه البزار وفيه عمر بن إبراهيم الهاشمي وهو كذاب.
بزار این روایت را نقل کرده است و در سند آن عمر بن ابراهیم هاشمی است که او کذاب است.
الهيثمي، ابوالحسن نور الدين علي بن أبي بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ج 9، ص 48، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ
ذهبی در دیگر کتاب خود در باره این روایت و راوی دیگر آن میگوید:
حدثنا عمر بن إبراهيم الهاشمي عن عبد الملك بن عمير عن أسيد بن صفوان صاحب النبي صلى الله عليه وسلم قال لما توفي أبو بكر ارتجت المدينة بالبكاء وجاء علي باكيا مسترجعا ثم أثنى عليه فساق أربعين سطرا يشهد القلب بوضع ذلك وأسيد مجهول.
هنگامی که ابوبکر از دنیا رفت، مدینه از شدت گریه به لرزه افتاد، علی علیه السلام گریه کنان در حالی که آیه انا لله و انا الیه راجعون را میخواند آمد سپس او را ستایش کرد و ... چهل سطر پيرامون ابوبكر سخن گفت. ذهبي در ادامه مي گويد قلب من شهادت مي دهد که اين روايت جعلی است و اسید - راوی روایت- نیز مجهول الحال است.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال ج 5 ص 217، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م
بنابراین از نظر ذهبي هم راوي سند مجهول است و هم متن روايت جعلي است و در نتيجه اين روايت قابل اعتماد نمی باشد.
این روایت با سند دیگری نيز در کتب اهل سنت آمده است که در آن سند هم اسید بن صفوان موجود است که سخنان علماي رجال اهل سنت در تضعيف و شرح حال وی گذشت. سند ديگرش اين است:
وحدثني عمر بن أيوب السقطي، قال: حدثنا الحسن بن عرفة، قال: حدثنا يحيى بن مسعود، قال: حدثني أبو حفص العبدي، عن عبد الملك ابن عمير، عن أَسِيد بن صفوان صاحب رسول الله ...
أبي بكر محمد بن الحسين الآجري الشريعة ج 5، ص 2343 الوفاة: 360هـ ، دار النشر : دار الوطن - الرياض / السعودية - 1420 هـ - 1999 م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : الدكتور عبد الله بن عمر بن سليمان الدميجي
پس هر دو سند روايت از اعتبار ساقط است.
با چشم پوشی از ضعف سندی، باز هم روایت فوق قابل پذیرش نیست؛ زیرا با روایات صحیح السند و قطعی اهل سنت در تعارض است.
به عنوان نمونه صحیح مسلم که از نظر اهل سنت، یکی از صحیحترین کتابها بعد از قرآن است، نظر امیر المؤمنین عليه السلام نسبت به ابوبکر را چنين روايت مي كند:
فقال أبو بَكْرٍ قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ما نُورَثُ ما تركنا صَدَقَةٌ فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا. ...
ابوبکر گفت: رسول الله فرمود: من از خود ارثی به جا نمیگذارم و هرچه که بعد از من باقی بماند از اموال صدقه است، عمر به امیر مؤمنان علیه السلام و عباس گفت: نظر شما در باره ابوبکر این بود که او دروغگو، گناهکار، حیلهگر، و خائن است.
النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم ج 3، ص 1378، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
در کتاب صحیح بخاری که برای اهل سنت صحیحترین کتاب بعد از قرآن است آمده است که امیرمؤمنان علیه السلام ابوبکر را مستبد مي داند:
وَلَكِنَّكَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَيْنَا بِالْأَمْرِ .
البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري ج 4، ص 1549، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
بنابراین، روایت مورد استناد شما با این روایات صحیح السند در تعارض است و این روایات چون در صحیحترین کتابهای اهل سنت آمده است، بر روایت مورد نظر شما مقدم میشود.
از آن چه بیان شد نتایج ذیل به دست میآید:
اولا: روایت مورد سؤال ، از نظر سندی ضعیف است؛
ثانيا: اين روايت با روایات صحیح السند دیگری که در منابع اهل سنت آمده (که نظر امیرمؤمنان علیه السلام در باره ابوبکر را نقل کردهاند)، در تضاد است و در نهايت از درجه اعتبار ساقط است و مورد قبول نیست.