0

"هر روز یک خاطره و وصیتنامه از شهدا"

 
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:"هر روز یک خاطره و وصیتنامه از شهدا"
دوشنبه 29 دی 1393  2:10 AM

خودش را روی خاک رها کرده بود و در حالی که اشک می ریخت، با یک چاقوی میوه خوری زمین را می کند. رفتم جلو، گفتم داداش دنبال چیزی می گردی؟ چیزی گم کردی؟ نگاه معنا داری به من کرد و گفت: «من را که به گروه تفحص راه نمی دن، بگذار لااقل به همین اندازه کاری کرده باشم.» به او قول دادم از این به بعد به نیابت از او هم کار کنم. این حرف من مثل جرعه ای آب خنک در آن گرمای طلاییه بود. صدایش کردند. سوار اتوبوس شد و رفت؛ اما معلوم بود دلش را جا گذاشته است. اولین شهید را که در هور پیدا کردیم، روی کفنش نوشتم: «به یاد همه ی آن هایی که دلشان با ماست.» 

تشکرات از این پست
omiddeymi1368 mehdi0014 Lovermohamad
دسترسی سریع به انجمن ها