اعلام جهاد
جمعه 17 دی 1395 10:43 AM
اعلام جهاد
معاویه در پی فراهم ساختن لشگری از مردم شام ، تجاوز به قلب سرزمین های تحت حکومت امام حسن (ع) را آغاز کرد و در پیشروی به سوی عراق تا « جِسر منبج » [ شهر قدیمی و بزرگی است که تا فرات سه فرسنگ و تا حلب ده فرسنگ فاصله داشت ] پیش رفت .
امام حسن (ع) با آگاهی از خبر تجاوز معاویه ، اعلام جهاد کرد و حجر بن عدی را به سوی فرمانداران و کارگزاران خود در شهرها فرستاد تا فرمان جهاد را به آنان برساند .
اماد خود در کوفه به بسیج مردم پرداخت و مردم را به مسجد فرا خواند . در خطابه ای پس از حمد و ستایش خداوند فرمود : « همانا خداوند جهاد را بر بندگان واجب کرد و آن را برای شما ناخوشایند نامید . [ اشاره به آیه 216 بقره : « کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ وَ هوَ کُرهٌ لَکُم » حکم جهاد بر شما مقرر شد ، حال آن که بر شما ناگوار و مکروه است . ] ای جهادگران پایداری کنید که خدا با پایداران است . [ آیه 46 انفال ] و شما ای مردم به مقصود نخواهید رسید مگر با پایداری بر آنچه مکروه می دارید . شنیده ام معاویه بدین سوی راه افتاده است . اینک شما نیز به سوی لشگرگاه خویش در « نخیله » درآیید . خدایتان رحمت کندتا با رای همگان پیش رویم . » [ شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ؛ ج 4 ص 13 ]
مردم همگی سکوت کردند و هیچ کس زبان به سخن نگشود و امام را به یک کلمه پاسخ نگفت . عدی بن حاتم از خاموشی مردم برآشفت و در یک سخنرانی مهیج ضمن نکوهش مردم ، آنان را به یاری امام حسن (ع) دعوت کرد و گفت : « چه رفتار زشتی ! چرا به پیشوا و فرزند پیغمبرتان پاسخ نمی دهید ؟! کجا رفتند خطیبان شهر که در دوران راحتی ، زبانشان همچون تازیانه بود و اکنون که کار جدی شده ، روباهانی به سوراخ ها خزیده اند . مگر از خشم خدا نمی ترسید و از ننگ و عار اندیشه نمی کنید ؟ » آنگاه رو به امام کرد و گفت : « خداوند راه های پیروزی را بر تو بنمایاند و از ناخوشی ها برکنارت دارد و پیوسته توفیقت دهد . سخنانت را شنیدم و فرمانت را گردن نهادم . من هم اکنون به اردوگاه می روم . هرکس دوست دارد با من بیاید . » پس از او چند نفر دیگر نیز طی سخنانی به تشویق و تحریک مردم پرداختند و آمادگی خود را برای جنگ اعلام نمودند . [ مقاتل الطالبیین ، ابوالفرج اصفهانی ؛ ص 39 ]
امام حسن (ع) با شتاب برای مبارزه با عدوان اموی از کوفه خارج شد و مغیره بن نوفل را به سمت فرمانداری کوفه گماشت و به او دستور داد مردم را بسیج کرده و به اردوگاه کوچ دهد . امام حسن (ع) ده روز در نخیله ماند . در این مدت تنها چهار هزار نفر گرد آمدند .
امام به کوفه بازگشت تا باقیمانده نیروها را کوچ دهد . در خطبه ای که بدین منظور ایراد کرده است آمده : « شگفتا از گروهی که نه شرم دارد و نه دین . اگر من خلافت را به معاویه واگذارم هیچگاه با وجود بنی امیه روی رستگاری را نخواهید دید . » [ بحار الانوار ، محمد باقر مجلسی ؛ ج 44 ص 44 ] شاهدین ماجرا نقل می کنند که خلق انبوهی در شهر باقی مانند و به عهد و پیمان خود وفا نکردند و او را هم مثل امیر المومنین (ع) فریب دادند چنانچه خود امام مجتبی (ع) فرمود : « مرا فریفتید همچنانچه خلیفه پیشین را فریفته بودید ... » [ الخرایج و الجرایح ، راوندی ؛ ص 228 ]
امام حسن (ع) از نخیله به « دیر عبد الرحمن » رفت . در آنجا سه روز ماند تا همه نیروها گرد آمدند . [ بحار الانوار ، مجلسی ؛ ج 44 ص 51 ] دیر عبد الرحمن بر سر دوراهی میان دو اردوگاه امام در مدائن و مَسکِن قرار داشت و چنین تصمیمی سیاست بالای ایشان را در میدان جهاد و کارزار نمایان ساخت . [ مدائن از لحاظ موقعیت جغرافیایی تنها نقطه ای بود که راه های کوفه ، بصره و ایران در آنجا به یکدیگر می پیوستند و از نظر ارزش نظامی ، سنگری در برابر پیشامدهای جنگ محسوب می شد و مسکن ، آخرین نقطه از مرزهای شمالی اراضی تحت قلمروی حکومت امام حسن (ع) بود که در آنجا سپاهیان امام و ارتش شام در مقابل یکدیگر قرار گرفتند . ]
امام حسن (ع) در نظر گرفت که مدائن را به خاطر موقعیت حساس نظامی اش ، پایگاه عالی فرماندهی قرار دهد تا هم نیروهای کمکی او بتوانند از سه منطقه نزدیک به آن در آن محل گرد آیند و هم در پشت میدان جنگ با معاویه و اهل شام ، یعنی مسکن ، موضع گرفته باشد . این دو اردوگاه هاشمی بیش از پانزده فرسنگ با یکدیگر فاصله نداشتند . این یک تاکتیک جنگی نمونه و جالب بود که در اوضاع جنگی آن زمان ، هیچ نقشه دیگری جایگزین آن نمی شد . [ معجم البلدان ، یاقوت حموی ؛ ج 8 ص 276 ]